«دختر ايرانم»
من دختر ايرانم، دختر بينالود.
فرقي نمي كند، مسير خانه ي ما
از كجا آغاز مي شود،
اگر لحظه اي دردها
ريشه بدوانند در تن سرزمينم،
پياده مي روم
از همين «سيمتري» تا سيستان
تا برسم به رستم
بگويم اسبش هميشه زين باشد...
كودكان زاهدان، زهك، زابل
بي ترس انفجار، به دبستان بروند...
نگذارد، كارگران شركت نفت
نان شان آجر بشود...
بيگانه ها، حريص بشوند
خليج پارس را
تنب بزرگ، تنب كوچك را ...
از شمال تا جنوب
از ماكو تا ميرجاوه
بايد هميشه دعا كنيم
به جان پرنده هاي «ابرشهر»،
ميرزا كوچك هاي بزرگ،
« دلواري ها»،
دعا كنيم به جان سربازي، كه در نقطه ي صفر مرزي
نيرو مي دهد به مام وطن،
به قلم هاي ما كه در آرامش بنويسند.
سوگندهاي مان، استوار باشد
مثل امضاي خدا، بر بال كبوترها ...
خط و مشي مان يكي باشد
مثل سوزنباني
كه فانوس دست هايش
شب ها را روشن مي كند
تا قطارها، بيراهه نروند...
و شانه هايش
دلگرمي مسافراني ست
كه با چمداني از حرف هاي نگفته
از سفر باز مي گردند...
ما با جنگ رابطه اي نداريم
با موشك هايي كه بچّه ها را مي ترساند.
سقف خانه مان، از برگ هاي درخت زيتون است...
* سيمتري: نام يكي از خیابان های نیشابور، محل زندگي شاعر.
* اَبرشهر: نام قديم نيشابور.
* دلواري: از مبارزان تنگستان، با جنگجويانش براي بيرون راندن انگليسي ها از بوشهر همّت گماشت و پرنده شد.
تاریخ ارسال :
1399/12/27 در ساعت : 20:36:8
| تعداد مشاهده این شعر :
81
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.