
☀️ ملک الشعرای بهار ؛ سیاستمداری فطین و زیرک یا دو دوزه باز؟! ☀️
✏️ عباس خوش عمل کاشانی ✏️
استاد کاظم رجوی متخلص به «ایزد» شاعر ، نویسنده و محققی برجسته بود که برخی او را «سعدی ثانی» لقب داده بودند .از وی که در 26 شهریور 1375 شمسی و در 84 سالگی دیده از جهان فرو بست بیش از 30 عنوان کتاب در زمینه های مختلف ادبی ، آموزشی و اجتماعی بر جای مانده است.
در یکی از روزهای نیمه ی دوم تیرماه 1370 شمسی همراه با شاعر برجسته و رفیق گرمابه و گلستانم در عهد شباب یعنی روانشاد احمد عزیزی ، پس از شرکت در حلقه ی درس فلسفه ی استاد سید احمد فردید به دیدار استاد رجوی رفتیم.به مناسبت سالروز ترور عشقی (12 تیرماه) آن فقید سعید حرف از ملک الشعرای بهار ، میرزاده ی عشقی و آیت الله سید حسن مدرس به میان آورد و از جمله گفت:
مرحوم ملک الشعراء نه تنها شاعر و ادیب و نویسنده ای برجسته که سیاستمداری فطین و زیرک بود.او آشکارا با سید حسن مدرس کله جوش میل می فرمود و در خفا با رجال دربار فالوده می خورد! یک روز قبل از ترور میرزاده ی عشقی او همراه با ملک الشعرای بهار به منزل آیت الله مدرس می روند.
میرزاده ی عشقی در ابتدا با ملک الشعرای بهار و سید حسن مدرس (از نمایندگان فراکسیون اقلیت در مجلس چهارم) مخالف بود و مطالب و اشعار تندی علیه آن دو می نوشت، اما در جریان غائله ی جمهوریت که از دی ماه سال ۱۳۰۲ شروع شد، در پی مخالفت با رضاخان و جمهوری، با بهار و مدرس که آنان نیز از مخالفان رضاخان و جمهوری بودند، دست دوستی و اتحاد داد. پس از ترور عشقی، بهار طی نطق پیش از دستور خود در مجلس، به شدت به دولت وقت به واسطه ی تعلل در دستگیری عاملان ترور عشقی حمله کرد و خواهان مجازات آنان شد. همچنین، سید حسن مدرس، رهبر فراکسیون اقلیت مجلس، برای تشییع جنازه ی میرزاده عشقی تدارکی مفصل دید و مجلس ختمی آبرومند برای وی در مسجد سپهسالار برگزار نمود.
و اما دیدار ملک الشعرای بهار و عشقی با مدرس در آن روز بدین خاطر بود که برای خروج عشقی از کشور که به دلیل مخالفتهای عدیده و شدید علیه رضا شاه سرش به خطر بود و تحت نظر معاونت دوم اداره ی تأمینات قرار داشت ـــ که به امور پلتیکی (سیاسی) می پرداخت و در واقع همان پلیس خفیه و یا اداره ی آگاهی بود ـــ چاره اندیشی کنند.
آیت الله مدرس در آن دیدار نشانی آرشام قفقازی را که دست توانایی در فرستادن مخالفان حکومت به خارج از کشور جهت فرار از مجازات داشت به آنان می دهد و می گوید از هر جهت فرد قابل اعتمادی است.
واما آرشام قفقازی کسی است که بیست سال بعد از ترور میرزاده ی عشقی به اتهام جاسوسی برای شوروی سابق بازداشت شد که قصه اش جالب است:
به مقامات مسئول راپرت داده بودند که مدتی است یک دستگاه فرستنده ی بیسیم متعلق به عناصر مشکوک در تهران کار میکند.مقامات مربوطه نسبت به مغازه ی رادیو فروشی آرشام در خیابان منوچهری سوء ظن میبرند. لذا چند تن از مأموران خفیه به مغازه ی مزبور مراجعه می کنند و در میان رادیوهای او یک دستگاه فرستنده سری ۹۴۸۴ ساخت کارخانه نظامی قفقاز مدل سال ۱۹۴۴ مییابند.
هنگامی که مأموران خفیه از آرشام رادیوساز میپرسند این دستگاه متعلق به چه کسی است، او اول می گوید این دستگاه فرستنده نیست بلکه گیرنده است . اما بلافاصله متخصص، آن را بازرسی می کند و معلوم میشود آرشام دروغ میگوید و دستگاه فرستنده است. آرشام که خود را وادار به اقرار میبیند، نخست میگوید متعلق به شخصی است، بعد میگوید متعلق به سفارت شوروی است.
از او تقاضا میشود کسی که از طرف سفارت ،فرستنده را برای تعمیر به او داده معرفی کند. در پاسخ میگوید از طرف سفارت نبوده بلکه شخصی که وابسته به سفارت بوده آن را برای تعمیر داده است. مأموران دولتی و متخصصین، فرستنده را بازرسی میکنند و میبینند هیچ عیبی ندارد و به خوبی کار میکند.
القصه اگر تاریخچه ی دوران حکومت رضاشاه را مروری کوتاه کنید به روشنی در می یابید که اغلب چهره های شاخص عهد پهلوی اول اعم از سیاسی و نظامی و ... که کوس مخالفت با رضاشاه می نواختند هریک به نحوی از انحاء سرشان زیر آب رفته است و تنها ملک الشعرای بهار و یکی دو تن دیگرند که جان به سلامت به در برده و قسر در رفته اند.در خصوص ملک الشعراء می توان گفت جان سالم به در بردنش بر اثر زیرکی و فطانت او بوده است و نه به قول استادفقید رجوی «دودوزه بازی» او!
تاریخ ارسال :
1400/10/28 در ساعت : 14:9:40
تعداد مشاهده :
398