ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : فیروزه سمیعی
درودتان باد جناب استاد پور حفیظ فرهیخته ی گرامی 🌞 - به دیده ی لطف مهر می خوانید مهربان 🌺🍃🌹🍀    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نذر حضرت عباس (ع)


عباس به چه معناست و چرا این اسم را بر حضرت ابوالفضل(س) گذاشتند؟/جایگاه  ایشان در میان ائمه(ع)/ علت گریه حضرت امیر(س) به هنگام تولد حضرت عباس(س) چه  بود؟ | پایگاه خبری جماران



نذر حضرت عباس (ع)

بی نظیر از نظر شکل و شمایل عباس!
بی رقیب از نظر نیک خصایل عباس!

تو شجاعی و رشیدی و دلیری و قوی
غیرت و عزم تو را نیست معادل عباس!

از فداکاری تو کم نشنیدیم ولی
آن چه باید ، ننوشتند مقاتل عباس!

در اسیری ، زینب (س) یاد تو افتاد و گریست
تو نبودی که بگیری سر محمل عباس!

ماه چون نیمه شود کامل و جامع گردد
پاره پاره تن تو جامع و کامل عباس!


ذره ای گفت " افق" از تو که حاجت گیرد
هست فضل و کرمت نقل محافل عباس!


 

کلمات کلیدی این مطلب :  عباس ، ابوالفضل ، ابوفاضل ، ابن علی ، قمر ، بنی هاشم ، شیردژم ، یوسف ، افق ، شعر ،


   تاریخ ارسال  :   1400/11/9 در ساعت : 20:23:4   |  تعداد مشاهده این شعر :  794


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

هدايت كارگر
1400/11/9 در ساعت : 22:55:34
سلام
دست مریزاد!
اجرتون با صاحبش
«آنچه باید ننوشتند مقاتل عباس!»
مصرع اول بیت چهارم رو نتونستم توی وزن شعر بخونم. مشکل از منه آیا؟
یوسف شیردژم «افق»
1400/11/10 در ساعت : 11:3:12
سلام شاعر
در مصرع یاد شده از اختیارات شاعری استفاده شده است
به این شکل که دو هجای کوتاه ، به یک هجای بلند تبدیل شده است.
پیشنهاد می کنم کتاب عروض و قافیه دکتر شمیسا را بخوانید.
موفق باشید.
ابراهیم حاج محمدی
1400/11/12 در ساعت : 0:50:34
با سلام و درود به حضور گرامی دوستان عزیز و ارجمند...
جهت مزید اطلاع جناب هدایت کارگر و استفاده ی هر چه بیشتر دوستانی که علاقه مند مباحث عروضی هستند، و نیز رفع شبهه ی ایراد وزنی در سروده ی یوسف عزیز، باستحضار می رساند که :
وزن شعر فارسي بر پايه ی نظم بخش ها يا هجاهاست. هرگاه شاعر به جاي دو هجاي كوتاه، يك هجاي بلند بياورد، از اختيار تسكين《سكته》 بهره گرفته است.این اختیار در همه جاي مصراع به كار مي رود و بويژه در وسط مصراع در تغيير آهنگ شعر، بسيارمؤثر است. عروضيان معاصر در اين مورد اتفاق نظر دارند كه :
«آوردن يك هجاي بلند، به جاي دو هجاي كوتاه»، تسكين يا سكته ی عروضي نام دارد، و آن را يكي از اختيارات شاعري مي شمارند. عروضيان قديم به اين موضوع كمتر توجّه و دقت كرده اند.
نخستين كسي كه اين اختيار را يادآورشده،خواجه نصيرالدين طوسي است و در بخش مثمّنات بحر رمل آورده است:
{{عروض مخبون يا مشعّث و ضرب مشعّث، مثالش:
به دو رخ ماه تمامي، به دو زلفك چو عبيري
 به دو لب شكّر و قندي، به دو چشمك بادامي
و اين وزن را استحقاق آن نيست كه وزني مفرد كنند. چه مسكّن وزن اوّل است. }}
وي در جاهاي ديگرِ کتابِ معيارالاشـعار نيـز اين اختـيار را يادآور شده است. در ساير كتب عروض قـديم چنـين نكـته اي يافـت نمی شـود. بنابراين همه ی  عروضيان معاصر در اين زمينه وامدار خواجه نصيرالدين طوسي هستند.
 دكتر ناتل خانلري اختيار تسكين را يكـي از قواعد《تبديل》 شمرده، مي نويسد:
{{تبديل عبارت است از قراردادن هجاي كوتاه به جاي هجـاي بلـند يـا بـه عكـس، به طريقي كه كميت وزن اصلي تغيير نپذيرد. با توجه به اينكه هر هجـاي كـوتاه، مسـاوي نصـف هجاي بلند است، مي توان يك هجاي بلند به جاي دو هجاي كوتاه و يا دو كوتاه به جاي يك بلند قرار داد. تـبديل در همـه ی اوزان جايز و بسيار شايع است. تبديل دو هجاي كوتاه متوالي به يك بلند در اثـناي هر وزني چون دو هجاي كوتاه در پي يكديگر واقع شوند جايز است به جاي آن دو، يك هجاي بلند قرار داد.}}
ديگـر عروضـيان معاصـر اين اختيار را تقريباً با همـين تعـريف آورده اند. و متذّكر شده اند كه عكس اين اختيار هيچ وقت اتفاق نمي افتد. يعني شاعر نمي تواند به جاي يك هجاي بلند، دو هجاي كوتاه بياورد.
《جايگاه تسكين عروضي در مصراع》:
همـه ی عروضیان ، طبيعي تـرين جا را براي اختیار تسکین در آخر مصراع مي دانند كه گوش آن را احساس نمي كند و در موسيقي شعر، تفاوتي ايجاد نمي كند.
در صـورتي كـه اختـيار سكته در محلّ اتصال اركان (افاعيل عروضي) باشد در شعر سكته ی سنگين ايجاد ميكند.
《تسكين عروضي و موسيقي شعر》
بنا بر این، اگر سكته ی عروضي در آخر مصراع باشد گوش شنونده آن را احساس نمـي كـند و در موسيقي شعر، تفاوت ايجاد نمي كند، ولي اگر در وسط مصراع اتفاق بيفتد موسيقي شعر را متفاوت مي كند .
 مثال هایی از تسكين هاي واقع شده در وسط مصراع 
 وزن : مفعولُ مفاعلن فعولن يا مفاعيلْ
انوري:
ترسان ترسان بــه طنز گفتم
آن مايه ی حسن و دلبري را
وزن : مفعولن فاعلن فعولن مفعولُ مفاعلن فعولن
خاقانـي :
نقـش الحجـر است بر دلت جور
 كــس يــا رب بــر دل ايــن نويســد
وزن : مفعولُ مفاعلن مفاعلين
انـوري:
شـادم بـه تـو و يقـين همـي دانـم
 كــاين يــك شــادي هــزار غــم دارد
وزن : مفعولُ مفاعلن مفاعلين مفعولن فاعلن مفاعلين
خاقانـي:
مـرد آن باشـد كـه پـيش تـيغ تـو
 چــون آيــنه جملــه رخ ســپر گــردد
وزن : مفعولُ مفاعيلُ مفاعيلُ فعول يا (مفاعيلْ)
انـوري:
 گـر بـاز دگـر بـاره ببينم مگر او را
 دارم ز سـرِ شـادي بـر فـرق سـر او را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فَعِلُن
خاقاني:
گر مرا پرسي و چيزي به تو آواز دهد
 آن نـه خاقانـي باشـد، كـه بـود پيرهنم
وزن: مفعولُ فاعلات مفاعيلُ فاعلن يا (فاعلانْ)
انـوري:
مست از درم درآمد دوش آن مه تمام
در برگـرفته چـنگ و به كف نهاده جام 
خاقاني:
با هيچ دوست دست به پيمان نمي دهي
كار شكسـتگان را سـامان نمـي دهي
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فَعِلُن يا (فَعِلانْ) يا (فع لن) يا (فعلان)
انـوري:
چـرا اگر به همه عمر ناله اي شنوي
 بـه طعـنه گويـي كـار فـلان تـواند بود
خاقاني:
بـه ره چـو پـيش تـو آيـم، تـرا سـلام كنم
بـه سـرد پاسـخ گويي عليك و برگردي
یوسف شیردژم «افق»
1400/11/12 در ساعت : 13:3:47
با سلام
ممنون از لطفتان حاج ابراهیم عزیز
برقرار باشید
هدايت كارگر
1400/11/13 در ساعت : 23:22:0
سلام استاد حاج محمدی بزرگوار
راستش برای ادم تنبلی مثل من که حوصله خوندن کتاب ندارم، توضیحات دقیق شما خیلی مفید بود.
هرچند نمی تونم در این باره نظری بدم ولی حدسم بر اینه که با وجود اینکه استفاده از این اختیارات مجازه ولی احتمالا باید تا اونجا که میشه ازشون پرهیز کنیم. درسته برداشت من؟
ابراهیم حاج محمدی
1400/11/14 در ساعت : 1:30:16
دوست عزیز و ارجمند جناب آقای هدایت کارگر
با سلام و درود در پاسخ سوال حضرتعالی بعرض می رساند که شاعر گاه بمعنی واقعی کلمه مختار است که از حالت های گوناگون چینش واژگان یا حذف و اثبات حرفی همچون همزه در سروده ی خود حالت خاصی را برگزیند و این امر هیچ صدمه ای به سلاست و شیوایی سخن و سلامت ساختار مصرع یا بیت وارد نمی آورد . بعنوان مثال در وزن 《فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن》 شاعر مختار است در رکن اول بجای 《فعلاتن》، 《فاعلاتن》 بیاورد.در این قبیل موارد که پای هیچگونه اضطراری در میان نیست، هیچ لزومی ندارد که شاعر از بکارگیری این اختیار ابایی داشته باشد. اما گاه شاعر نه بالاختیار ، بلکه از روی ناچاری و اضطرار - چون نمی خواهد تصویر و کشف شاعرانه اش را از دست بدهد- تن به امری می دهد که خواه ناخواه منجر به صدمه ای به سلاست و شیوایی یک مصرع یا وقوع سکتی در آن می شود. از این رو برخی از این اختیارات بویژه اختیاراتِ وزنی تعبیر به 《اضطرارات》کرده اند. و پر واضح است که این امر بستگی به سلیقه ی شاعر و نیز میزان توانمندی او دارد. به نظر می رسد پرهیز از تن دادن به چنین اضطراراتی شایسته تر باشد.
هدايت كارگر
1400/11/16 در ساعت : 19:10:1
بازهم متشکرم از راهنمایی ها تون.
دلتون بر قرار
حسین عبدی
1400/11/18 در ساعت : 11:3:36
با سلام
در مصراع مورد نظر، برخلاف فرمایش آقای شیردژم ، "تسکین" رخ نداده است بلکه وقفه ایجاد شده در وزن این مصراع به خاطر استفاده از هجای کشیده در کلمه " ننوشتند" است.
اختیار تسکین را در مصراع زیر از همین شعر می توانید مشاهده کنید :
در اسیری ، زینب (س) یاد تو افتاد و گریست.
یوسف شیردژم «افق»
1400/11/19 در ساعت : 0:9:44
سلام حسین آقا
ممنون از لطفتان برادر ؛ اما
به نظرم اشتباه برداشت کرده اید
یک بار دیگر نقد ها را مطالعه بفرمایید
مصراع مورد بحث ما دقیقاً همان مصراعی است که شما نیز به آن اشاره فرموده اید ؛ یعنی مصراع اول بیت چهارم.

برقرار باشید

حسین عبدی
1400/11/19 در ساعت : 7:51:13
بله درست است. چون آقای کارگر این مصراع را نوشته بودند فکر کردم روی این مصراع مشکل دارند. در صورتی که گویا این مصراع را به عنوان مصراع برجسته شعر مطرح کرده بودند. آنچه باید ننوشتند مقاتل عباس
بازدید امروز : 34,121 | بازدید دیروز : 45,996 | بازدید کل : 154,054,652
logo-samandehi