با سلام و درود به حضور گرامی دوستان عزیز و ارجمند...
جهت مزید اطلاع جناب هدایت کارگر و استفاده ی هر چه بیشتر دوستانی که علاقه مند مباحث عروضی هستند، و نیز رفع شبهه ی ایراد وزنی در سروده ی یوسف عزیز، باستحضار می رساند که :
وزن شعر فارسي بر پايه ی نظم بخش ها يا هجاهاست. هرگاه شاعر به جاي دو هجاي كوتاه، يك هجاي بلند بياورد، از اختيار تسكين《سكته》 بهره گرفته است.این اختیار در همه جاي مصراع به كار مي رود و بويژه در وسط مصراع در تغيير آهنگ شعر، بسيارمؤثر است. عروضيان معاصر در اين مورد اتفاق نظر دارند كه :
«آوردن يك هجاي بلند، به جاي دو هجاي كوتاه»، تسكين يا سكته ی عروضي نام دارد، و آن را يكي از اختيارات شاعري مي شمارند. عروضيان قديم به اين موضوع كمتر توجّه و دقت كرده اند.
نخستين كسي كه اين اختيار را يادآورشده،خواجه نصيرالدين طوسي است و در بخش مثمّنات بحر رمل آورده است:
{{عروض مخبون يا مشعّث و ضرب مشعّث، مثالش:
به دو رخ ماه تمامي، به دو زلفك چو عبيري
به دو لب شكّر و قندي، به دو چشمك بادامي
و اين وزن را استحقاق آن نيست كه وزني مفرد كنند. چه مسكّن وزن اوّل است. }}
وي در جاهاي ديگرِ کتابِ معيارالاشـعار نيـز اين اختـيار را يادآور شده است. در ساير كتب عروض قـديم چنـين نكـته اي يافـت نمی شـود. بنابراين همه ی عروضيان معاصر در اين زمينه وامدار خواجه نصيرالدين طوسي هستند.
دكتر ناتل خانلري اختيار تسكين را يكـي از قواعد《تبديل》 شمرده، مي نويسد:
{{تبديل عبارت است از قراردادن هجاي كوتاه به جاي هجـاي بلـند يـا بـه عكـس، به طريقي كه كميت وزن اصلي تغيير نپذيرد. با توجه به اينكه هر هجـاي كـوتاه، مسـاوي نصـف هجاي بلند است، مي توان يك هجاي بلند به جاي دو هجاي كوتاه و يا دو كوتاه به جاي يك بلند قرار داد. تـبديل در همـه ی اوزان جايز و بسيار شايع است. تبديل دو هجاي كوتاه متوالي به يك بلند در اثـناي هر وزني چون دو هجاي كوتاه در پي يكديگر واقع شوند جايز است به جاي آن دو، يك هجاي بلند قرار داد.}}
ديگـر عروضـيان معاصـر اين اختيار را تقريباً با همـين تعـريف آورده اند. و متذّكر شده اند كه عكس اين اختيار هيچ وقت اتفاق نمي افتد. يعني شاعر نمي تواند به جاي يك هجاي بلند، دو هجاي كوتاه بياورد.
《جايگاه تسكين عروضي در مصراع》:
همـه ی عروضیان ، طبيعي تـرين جا را براي اختیار تسکین در آخر مصراع مي دانند كه گوش آن را احساس نمي كند و در موسيقي شعر، تفاوتي ايجاد نمي كند.
در صـورتي كـه اختـيار سكته در محلّ اتصال اركان (افاعيل عروضي) باشد در شعر سكته ی سنگين ايجاد ميكند.
《تسكين عروضي و موسيقي شعر》
بنا بر این، اگر سكته ی عروضي در آخر مصراع باشد گوش شنونده آن را احساس نمـي كـند و در موسيقي شعر، تفاوت ايجاد نمي كند، ولي اگر در وسط مصراع اتفاق بيفتد موسيقي شعر را متفاوت مي كند .
مثال هایی از تسكين هاي واقع شده در وسط مصراع
وزن : مفعولُ مفاعلن فعولن يا مفاعيلْ
انوري:
ترسان ترسان بــه طنز گفتم
آن مايه ی حسن و دلبري را
وزن : مفعولن فاعلن فعولن مفعولُ مفاعلن فعولن
خاقانـي :
نقـش الحجـر است بر دلت جور
كــس يــا رب بــر دل ايــن نويســد
وزن : مفعولُ مفاعلن مفاعلين
انـوري:
شـادم بـه تـو و يقـين همـي دانـم
كــاين يــك شــادي هــزار غــم دارد
وزن : مفعولُ مفاعلن مفاعلين مفعولن فاعلن مفاعلين
خاقانـي:
مـرد آن باشـد كـه پـيش تـيغ تـو
چــون آيــنه جملــه رخ ســپر گــردد
وزن : مفعولُ مفاعيلُ مفاعيلُ فعول يا (مفاعيلْ)
انـوري:
گـر بـاز دگـر بـاره ببينم مگر او را
دارم ز سـرِ شـادي بـر فـرق سـر او را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فَعِلُن
خاقاني:
گر مرا پرسي و چيزي به تو آواز دهد
آن نـه خاقانـي باشـد، كـه بـود پيرهنم
وزن: مفعولُ فاعلات مفاعيلُ فاعلن يا (فاعلانْ)
انـوري:
مست از درم درآمد دوش آن مه تمام
در برگـرفته چـنگ و به كف نهاده جام
خاقاني:
با هيچ دوست دست به پيمان نمي دهي
كار شكسـتگان را سـامان نمـي دهي
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فَعِلُن يا (فَعِلانْ) يا (فع لن) يا (فعلان)
انـوري:
چـرا اگر به همه عمر ناله اي شنوي
بـه طعـنه گويـي كـار فـلان تـواند بود
خاقاني:
بـه ره چـو پـيش تـو آيـم، تـرا سـلام كنم
بـه سـرد پاسـخ گويي عليك و برگردي
یوسف شیردژم «افق»
1400/11/12 در ساعت : 13:3:47
با سلام
ممنون از لطفتان حاج ابراهیم عزیز
برقرار باشید
|
هدايت كارگر
1400/11/13 در ساعت : 23:22:0
سلام استاد حاج محمدی بزرگوار
راستش برای ادم تنبلی مثل من که حوصله خوندن کتاب ندارم، توضیحات دقیق شما خیلی مفید بود.
هرچند نمی تونم در این باره نظری بدم ولی حدسم بر اینه که با وجود اینکه استفاده از این اختیارات مجازه ولی احتمالا باید تا اونجا که میشه ازشون پرهیز کنیم. درسته برداشت من؟
|