اکرم بهرامچی در تاریخ: 1399/4/4 در ساعت : 2:54:44
دخترانه هایم را پاییز برد و برگهای خشک خاطراتم بازیچه ی بادهای سهمگین سرنوشت شد آیا آسمان اشکهای چشمم را دید تا با سر انگشتانش بزداید و آیاسوز حنجره ام را قطره ی بارانی تر خواهد کرد؟ هنوز شال و کلاه سپید م در گوشه ی صندوقچه ی زمان باقی مانده هنوز گرمای آغوش مادرم بر فراز خورشیدها نور افشان است و من به سادگی ِگنجشکانی می اندیشم که در ایوان خانه ی کوچکمان منتظر خرده نان هایمان بودند همیشه از سایه های بلندی که مرا می ترساندند هراسانم. هنوز خنگای جوی آب و پرتاب سنگریزه هایی که در آن می انداختیم شیرین ترین خاطرات من است کجایند قهقهه هایی که گوش فلک را کر میکرد من گم شده ام میان باد و آفتاب.
پروین برهان شهرضایی در تاریخ: 1399/4/4 در ساعت : 2:16:23
دختران سرزمینم هر روزتان فاطمی باد
چوخالی گنبد و گلدسته هایش نشسته روی رخسار بیابان
کند دل خسته هارا درحریمش به اهی و به اشکی گرم مهمان
قم و تبداری اب و هوایش .قم و تلخی اب و لحظه هایش
چه می دانم ولی با هم عجین است غم غربت و طعم خوب سوهان.
پروین برهان شهرضایی در تاریخ: 1399/3/31 در ساعت : 3:40:55
مخزن الاسرار،قاضی منصوری
محکم الانکار ،قاضی منصوری
بعدعمری دم زدن از عدل او
ظالمان رایار -،قاضی منصوری
تکیه بر نامرد کردی و شدی
بی وطن ناچار ،قاضی منصوری
نان شب ازسفره دزدیدی وشد
بر سرت اوار ،قاضی منصوری
کاش اسرار مگو را گفته بود-
بی قرو اطفار، قاضی منصوری!
سعی خود را کرد اما ناگهان
شدخودش احضار،قاضی منصوری.
پروین برهان شهرضایی در تاریخ: 1399/3/15 در ساعت : 2:46:26
با یک شهاب پل پلی انشب.اوشین گرم کار را دیدیم . خیلی برایش غصه می خوردیم.بعدا.رفتیم و با غم تخت خوابیدیم.فردا سحر از رادیو -یک حس پراز درد.امد.و خودش را توی گوش منگ ماجاکرد.بعدا کسی در عمق دل.ان حرفهارا خوب معنا کرد.از جاپریده با تعجب بهت باافسوس.صد بار پرسیدیم.کی اتفاق افتاده اخر؟تازه فهمیدیم. وقتی که ما سرگرم اندوهی دروغین بوده ایم.انگار.در چاه غم افتاده ایم و بیخبر تا صبح خوابیدیم.ای مرد.ای اسطوره ی ازادی وغیرت.بیگانه با پول وغرور و مسند وشهرت.دیدی چه شد اخر.روی مزارت کاخهای رنگی خود را بنا کردند.دیگرنبودی پیش ما اما. هرلحظه که بردند وخوردند وخیانت بر من وما وشماکردند.ازنوخمینی رافدا کردند
اکرم بهرامچی در تاریخ: 1399/3/10 در ساعت : 5:10:57
کاشکی این قطره ها دریا شود.... کاشکی اصواتِ ما آوا شود.... من که بی شک همدلی را مایلم...... لیک با یک دست کی؟ من ما شود؟ .....پیش از اینها گفتم ای یاران خوب.... همدلی باید که دل شیدا شود .... لیک حتی یک نفر پاسخ نداد .... تا بفهمم سایت آیا وا شود؟
اکرم بهرامچی در تاریخ: 1399/3/7 در ساعت : 7:20:22
کاش در دستم تلی بود از دلار کاش زر می ریخت دراین روزگار.......زندگی زیر و بمش بسیار شد لنگ لنگان می رویم از کوهسار از ته ِ این کیسه ی سوراخ هم ....ای به روی چشم می بخشم شعار از حقوق شاعران بی شک همین .... مانده در همیان ِ خالی ماندگار
مهسا مولائی پناه در تاریخ: 1399/3/7 در ساعت : 4:56:16
البته مطمئنا اساتید گرامی حاضر در سایت از این مطلب بهتر و بیشتر مطلعند، ای کاش مطالبه ای جمعی توسط شما اساتید گرانقدر و سپس در درجه ی بعدی سایر شاعران اندیشمند و دلسوز جهت وضع قوانینی در این زمینه صورت گیرد بنده بشخصه پیشنهاداتی دارم و به اقتضای حیطه ی تخصصی خودم که فقه و حقوق است سعی میکنم جهت این حرکت تلاشی کنم جون به واقع میراث گرانقدر چند صد ساله ی ادبیات در خطر جدیست، به قول جناب ملک الشعرای بهار ای وطن خواهان (ادیبان) زنهار وطن (ادب) در خطر است
جسارتا لازم دانستم این مطلب را حداقل به عنوان یک درد دل محضرتان عرض کنم
پاینده باشید
مهسا مولائی پناه در تاریخ: 1399/3/7 در ساعت : 4:51:11
عرض سلام و ادب و درود محضر اساتید بزرگوار و ادب دوستان گرامی
لازم دانستم عرض کنم پس از مدتی تحقیق متوجه شدم که سایت شاعران پارسی زبان یکی از سایت های معتبر و متشکل از جمعی فرهیخته در زمینه ی شعر و ادب ، این میراث گرانقدر ایران زمین است
از استاد گرامی جناب آقای سعیدی راد تشکر ویژه دارم و ان شاءالله سعی میکنم آنچه در توان هست به حفظ آن کمک کنم هر آنچه که از دستم برآید
متاسفانه خیلی از سایت های سودجو با ارائه ی گزینه هایی چون ترانه فروشی، شعر فروشی و... و هزینه های بسیار بالای دیده شدن اشخاص، مبادرت به قرار دادن هر نوع برون فکنی ذهن های روان پریش میکنند و نام آن را شعر میگذارند
مهرداد نصرتی مهرشاعر در تاریخ: 1399/3/3 در ساعت : 19:25:39
آقا رحیم عزیز سلام... عیدت مبارک. نماز و روزه های نازنین ات هم قبول. میگم: اگرچه شاعران پارسی گوی این سایت اوضاع مالی شون مثل اوضاع مالی سایت شونه ولی در حد توان این ناتوانان به روی چشم. البته یه چندتامون اگه آستین (بی)ذوقی بالا بزنیم و چندتایی شعر از خودمون دربکنیم(به تعبیر برره ای ها) که در وصف قیافه نابهنجار برخی از مدیر عاملهای بشدت آقازاده و یا در وصف متعلقات بهنجارشون باشه، با اضافه درآمد سایت میشه ما شاعران پارسی گو را سالی یکی دوبار برد کانادا تا در محضر فرزندان خدوم بعضی ها شعر بخونیم و خاور خاور دلار و سکه صله بگیریم ها.
عبدالرحیم سعیدی راد در تاریخ: 1399/2/28 در ساعت : 11:34:24
سلام. واقعا ادامه حیات سایت تا پیدا شدن راهی مناسب، به حمایت های شما بستگی دارد. یکی از همکاران سایت هزینه یک ماه اجاره سایت را متقبل شد. دوستان دیگر هم هر مقدار که در توان دارند کمک کنند.
شماره کارت من 6037997436542089 می باشد. لطفا پس از ارسال حتما به بنده پیامک بدید. 09123270237 سعیدی راد
محمد یزدانی جندقی در تاریخ: 1399/2/27 در ساعت : 9:56:18
سلام خدمت همگان .همه با هم در حفظ این وب سایت وزین بکوشیم .به نظر من اگر این هزینه ی سنگین هم در کار نبود باز هم امکان انتشار ویژه .انتشار مجدد.انتشار مجموعه اشعار الکترونیکی و از این دست فعالیت ها با کمک های مادی و معنوی کاربران ضروری می نمود .حالاکه جای خود دارد . یادش بخیر روزی که در این وب سایت رادیو هم داشتیم .