ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : فیروزه سمیعی
درودتان باد جناب استاد پور حفیظ فرهیخته ی گرامی 🌞 - به دیده ی لطف مهر می خوانید مهربان 🌺🍃🌹🍀    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سازمان لطف تقسیم تسلا می کند
در شگفتم از وطن دارد تقلا می کند
دست و پا در غم زنان هی هی و هاها می کند
گاه بر می خیزد از جا، باز می افتد به خاک
با دو تا پای شکسته راه را وا می کند
نیست روی گردنش سر،مثل اینکه گم شده
او ولی بی چشم وبی لب هم، مدارا می کند
دستهایش را بریدند و نشد پیدا ولی
کارهایی غیر ممکن، تک و تنها می کند
رانده از سبز است و مانده در بنفش اما هنوز
ناله و نفرین که نه ،دارد خدایا می کند
نیمه شب با وحشت از کابوسهایش می پرد
می زند یک نعره و جاسوس رسوا میکند
خسته وتبدار و رنجور از غم بی یاوری
حکم مرگ خویش را صد باره امضا می کند
بعد با حال نزار و رنگ و روی چون خزان
از من و ما و شما ، چیزی تمنا می کند
گاه داغ داغ مثل اتش در کوره ها
زیر خاکستر ولی ما را مهیا می کند
تا سرش را در بغل میگیرم و جان میدهد
روزگار تیره ی ما را تماشا می کند
خواب دیدم عدل امد حق به حقدارش رسید
سازمان لطف ، تقسیم تسلا می کند
صبح هرکس می رسد از راه رویای مرا
با نگاه سبز و زرد خویش ، معنا می کند.
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ، ادب و مقاومت ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1402/5/30 در ساعت : 20:34:3   |  تعداد مشاهده این شعر :  150


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 17,667 | بازدید دیروز : 32,944 | بازدید کل : 154,182,503
logo-samandehi