ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : فیروزه سمیعی
درودتان باد جناب استاد پور حفیظ فرهیخته ی گرامی 🌞 - به دیده ی لطف مهر می خوانید مهربان 🌺🍃🌹🍀    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خیلی دور...خیلی نزدیک
"خیلی دور... خیلی نزدیک...
 
به خط خطی من از عشق سر بزن... بد نیست !
به من... همان ضربانی که در تو ممتد نیست
 
به من که نه ! به خودت... در تنی که مجهول است
به اتفاق غریبی که غیر معمول است
 
به هر چه هست پس از سالها شب تب دار
به این شماره ی غمگین ... تماس من ... بردار!
 
که پشت خط ، سرد از انتظار... می ماند؟!
اگر که جای تو بودم... کسی چه می داند!...
 
دعا نمی کنم اینبار جای من باشی
که در تلاطم این اضطراب می پاشی
 
و لمسهای پیاپی ... که حس من کور است
و بوسه های مجازی ... کسی که مجبور است...
 
...و از همیشه ی بی رنگ کهنه بیزار و...
از اینکه اسمم را پشت بغض نگذار و...
 
از اینکه زندگی ام در جنازه می پیچد
از اینکه خودکشی ام را کسی نمی بیند
 
که می شود تو نباشی؟ که می شود...؟ هرگز!
منم که باطلم از عشق ... خط بزن ... قرمز!
 
به هر چه از تو ندارم... به هر چه من ... لعنت !
دلم به لهجه ی باران همیشه می خواندت
 
اگر چه بی همه ات ماند و باز خاکستر
خرابم... از همه ی مرگ دیده ها بدتر
 
من از تمایل هم خوابگیت لبریزم
جنون لذت تو از من ِ غم انگیزم
 
که یک هویت مسموم در تنی فرضی !
و خسته می پرسیدی: چقدر می ارزی ؟!
 
***
دوباره پیش دو چشمت سقوط ِ آزادم
کجای زندگی ات اتفاق افتادم ؟
 
که تکه تکه خودم را در عشق حل کردم
و بالشی خیس از گریه را بغل کردم..."
کلمات کلیدی این مطلب :  ارزوبیرانوند ، آرزوبیرانوند ، mahshar666 ، شعرفارسی ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1402/7/16 در ساعت : 7:18:41   |  تعداد مشاهده این شعر :  77


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 17,634 | بازدید دیروز : 32,944 | بازدید کل : 154,182,470
logo-samandehi