ریشه در خاک تو هر نخل تناور دارد
لانه در آبی چشم تو کبوتر دارد
می شوند از چمن سبز تو وارد به بهشت
باغ و راغ تو بفردوس دو صد در دارد
گیرد ازسر، قلم و مشق سر افشانی را
با صلای تو هر آن کو که به تن سر دارد
می ستایند همه همت مردان ترا
عشق را قدرت مردان تو باور دارد
خاک پاک تو کریم است که در وقت بهار
هر کسی سهم خود از سفره او بر دارد
ماه از چشمه مهر تو بنوشد شادی
مهر را سایه لطف تو توانگر دارد
راستی باغ که ؟ چون جنت روح افزایت
اینقدر لاله و شمشاد و صنوبر دارد
سر بدامان تو وقتی نهد از شوق دلم
روز محشر مگر از دامن تو بردارد
چون تواز نفخه فردوس برین گردد مست
هر که از لاله رخان باغ معطر دارد
هر که را نیست بسر فکرت آبادانی
از سر راه تو گو سایه خود بردارد
هر کجا می نگرم از اثر تربت تو
تربیت یافته صد شیر دلاور دارد
علی شهودی
پنجشنبه 6 خرداد 1400