سلام برادر
غزل خوبی است اما چند ایراد دارد که اگر برطرف کنید بهتر هم می شود
1- در مصرع
آن بُتی کز سنگ با دستِ خود آنرا ساختم
یکی از "آن " ها اضافی است. در ضمن استفاده از "کز" به جای "که از " باعث کهنگی زبانت شده است
می توانید بفرمایید:
آن بت سنگی که با دست خود آوردم پدید
2- در مصرع:
با دوچشمِ خویش دیدم کو خدا شد عاقبت
به دلیل وجود "کو" به جی "که او " با همان بحث کهنگی مطرح است می توانید بفرمایید:
با دو چشم خویشتن دیدم خدا شد عاقبت
3- د رمصرع:
آن صنم که خود دمیدم در وجودش زندهگی
"زنده گی" صحیح نیست بلکه "زندگی" صحیح است و حرف گاف دقیقاً به جای حرف هاء آمده است.
به جای " زندگی" می توانید بنویسید " روح را "
4- متوجه این بیت نمی شوم !
دیگران را که بمان ، حتی به خود بیباور ام
آنکِه را که سایه میخواندم، جدا شد عاقبت!
برقرار باشید