ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
واقعا حیف این مفاهیم زیبا و دلنشین که نه کاملا موزون شود و نه سپید باشد - مثلا در بیت دوم: حوض سی   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما ، بسیار عالی بود و البته ای کاش - فقط این مصرع افسوس درین سیطره بیکار نگردی - روشن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
با درود.به عنوان یکی از مدیران ارشد «سایت بین المللی شاعران پارسی زبان» به شما خوشامد می گویم. - «   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : سید محمدرضا لاهیجی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
در این رباعی به یک اشکال بارز برخوردم و آن هم تنافر لفظی در مصراع سوم است.کنار هم قرار گرفتن «چو» و    ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اسباب وحشی
شما مثل ستون های معبد سلیمان راست
می گویید
که اجنه نیستید و اجنه تر 
و اجنبی ترین
روی کدام کتاب آسمانی دست می گذارید
که زیر دست ها
افق آتش نگیرد؟!
واوترین ربط را باید میان جملات جهان با فردای مادون قرمز یافت
یا حفر آفتاب؟
از ترنج تا حاشیه
آینه را رج به رج می پراکنم تا از خودهای بیشتری بپرسید
بر سنگفرش ۱۴۰۰ شانه
لا لایی بخوانید برای پرچمتان در باد
اگر این «لا» لای پرگار نیست
اگر لایِ کا/با/لا
لابد این من ام که اطراف باستانی مصر را در ابعاد گلوبند کتی پری ترین بال
بازسازی کرده ام
سازبازی با دست بسته
در اسکاتلند مردان اگر به پاکدامنی شهره بودند
زانوها بر متراژ مسیر
قیچی نمی شد
یا ...
به کجا رسیده بودیم مثل میوه ای که سوار بر سیلندر به سمت تلاقی می غلتد؟
آها
به این جا رسیده بودیم که امان
امان از اطناب در گلو
و گلوله
از منظره می توان به هیچ نگاه کرد
وقتی احساس می کنی روحی ایستاده است و نگاه می کند ندارد تو را
آه 
در مردمک هایم انگار رخت می شویند
اگر نورانی شده ای
این گیره را به خودت نگیر 
دیبای ژرژت
امان از اطناب در وضوح
پلک را بگذار لب پله
شاید بالا و پایین رفت و مثل چشمی به ستاره ای افتاده افتاد
این کراوات را هدیه ای فرض می کنم
که الف
به صفحه ی معکوس پیراهنم داد
و ای داد
یادم رفته بود که یازده کدامین رگال از سپتامبر است
تویی که چشمهایت سگ دارد
به هر زبانی یاد نده
به سگ ها، چشم بگویند
سلیمان با شیاطین شطرنج بازی می کرد و ما مات مانده بودیم
خیابان را تا پیچ زمان و زاج بپا
امان از اطناب در بعید
در دور
قلاده لادنی است که بن می خواهد از تراس
نه گلدانی که پیش از زلزله
لبخند می زند به دیوارهای مبهوت
کا/با/لا/اله
قربانی کنید
مثل خبری که در روزنامه ها از سرنوشت خود بی خبر است 
آرنج هایی از متاورس را
با لا
قربانی کنید
و به قربان مردم رفتن تا قعر قله ی آفتاب های بانک را
کدام سند از امضای شما سپیدتر؟!
چند سکه ی بهار آزادی بدهیم تا ما را در زمستان رها کنید در سپیدی؟!
تا کی از بلندای متن؟!
به این مغلوطی که خط می نوشد اشک 
اگر دیکته نمی کردید چشمهایتان را
بهتر نبود؟
درخت ام که غلط کرده ام که درخت ایستاده باشم این طور       
من در این خشکسالی
«به» از کجا بیاورم بر شاخه
و باران
        بر ماه

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1401/2/10 در ساعت : 20:48:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  379


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 10,459 | بازدید دیروز : 16,464 | بازدید کل : 150,686,942
logo-samandehi