الف: عباتکدهیِ عشق حسین
هست پابستِ عبادتکدهی عشق حسین
هر که دل بسته به عادتکدهی عشق حسین
دلخوشی هست بر اینم که گزیدهست فقط
دل اقامت به سعادتکدهی عشق حسین
برسانَد مددم لطفِ خداوند شَوَم
از مُقیمانِ ارادتکدهی عشق حسین
سرخوش است آن که موفق بشود در همه حال
رشد یابد به رشادتکدهی عشق حسین
آرزومندترینم به خداوند قسم
نوشم از جامِ شهادتکدهی عشق حسین
سروری یافتهتر هست مگر زان که فقط
سَجده آرد به سیادتکدهی عشقِ حسین
داده پیوسته -فقط عشق چو بیماریام است-
عادتم دل به عیادتکدهی عشقِ حسین
هست پابستِ عبادتکدهی عشق حسین
هر که دل بسته به عادتکدهی عشق حسین
@@@@@@@@
ب: حرارتکدهیِ عشقِ حسین
میروم سمتِ زیارتکدهیِ عشقِ حسین
بستهام دل به حرارتکدهیِ عشقِ حسین
شُکْرُ لله که بی چون و چرا تا ابدم
از مقیمانِ اسارتکدهیِ عشقِ حسین
خبری خوش تر از اینم که شوم مست، شهید
می رسد کی ز بشارتکدهیِ عشقِ حسین؟
بار الٰهٰا چه غم از این که دلم هست فقط
شور ورزیدهی غارتکدهیِ عشقِ حسین
چِقَدر زبده درخشندهترینها شده اند
ذوالفنونانِ مهارتکدهی عشقِ حسین
فاتحانِ قللِ هر چه کمالند فقط
دیدبانانِ نظارتکدهیِ عشقِ حسین
سر در آوردهام از خلدِ برین حُرّ شدهام
با اشاراتِ اشارتکدهیِ عشقِ حسین
کرمی کن، به من ای پاک خداوند و ببخش
عمر من را به عمارتکدهیِ عشقِ حسین
بختِ من بوده بلند از چه سبب؟ چون شدم از
جرعه نوشانِ بشارتکدهیِ عشقِ حسین
ای خوش آن کس که دلش مست سفر کرد به عرش
فقط از سوی سفارتکدهیِ عشقِ حسین
ملکوتی تر از این نیست میسّر، دلمان
پاک گردد به طهارتکدهیِ عشقِ حسین
@@@@@@
ج: میکدهی عشقِ حسین:
مستم از جام میِ میکدهی عشق حسین
شعلهای سرکشام از نیکدهی عشق حسین
منم این مست خرابی که دلش را نزند
شور مستیِ پیاپیکدهی عشقِ حسین
جرعه نوشیده هر آن کس که از آن جام حیات
حیرتش گل کند از حیکدهی عشق حسین
مقصدم هست فقط خلد برین شک نکنم
طی کنم راه چو در طیکدهی عشق حسین
شکرُ لله که پیوسته به لطف ازلی
شده ام برخیِ برخیکدهی عشق حسین
فکر و ذکرم وی و البته که سرشار منم
از شرفمندیِ وی ویکدهی عشق حسین
به دلم گفته ام ای دل به چه ارزد دل من؟
نشود گر دلم ایایکدهی عشق حسین
کی ام آیاست میسّر که ببوسم قدمش؟
کوک باشد دلم از کیکدهی عشقِ حسین
مستم از جام میِ میکدهی عشق حسین
شعلهای سرکشام از نیکدهی عشق حسین