سر خوشان باده
 

یا رب چگونه است این !؟ شکر است یا شکایت
چون نکته ی عجیبی است مخفی در این حکایت

آن جا که خوبرویان بینی هزار باره
شستند دستشان را از خویش بی نهایت

گر نکته دان عشقی بشنو ز من تو این را
کو عاشقی که بنماید ذره ای عنایت

سر ها بریده بینی بنشسته بر طبق ها
گویی است عید قربان بی جرم و بی جنایت

عشقش رسد به فریاد حافظ اگر ببیند
خون ها که شد ورای هر آیه و روایت

رفتند از این ولایت  لب تشنگان عاشق
کو لحظه ای وقوفی کو ذره ای درایت

شاید شهاب امشب با دست لطف آرد
رخ را ز پرده بیرون آن کوکب هدایت

تاسوعای 1444
شانزدهم مرداد1401