ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
واقعا حیف این مفاهیم زیبا و دلنشین که نه کاملا موزون شود و نه سپید باشد - مثلا در بیت دوم: حوض سی   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



کودکی در غمزهْ معروفِ غم


 


از دلِ دَم کرده در بُهتِ سکوت

شعرِ آیینی نمی‌خواهد قلم

طفلِ نوپایِ عروسک‌بازِ من

می‌زند با مغزِ خودکارم قدم



□□□


بر سرِ دیوارِ خانه پرچمی

با حیاط و حوض و ماهی آشنا

پُر شده از مَشکِ اشکِ خواهرم

جایِ چایی استکانِ چشمِ ما


□□□



بویِ هیزم می‌چکد در گوشِ شعر
زیرِ دیگِ قیمتِ قیمه شدن

کودکِ معصومِ لبخندم ولی_

می‌کند بازی میانِ روح و تن


□□□



عینک از طرحِ نبوغِ شیونِ

چشمِ مادر بی خبر برداشتم

از تهِ دیگِ قضا اندازه‌ٔ

لقمهٔ بغضِ پدر برداشتم


□□□


می‌پرد رنگِ گُلِ اندیشه‌ام

زیرِ دست و پایِ نقّاشِ خزان

  خشمِ قیچی پشتِ دیوارِ قفس

خواند دستِ فهمِ فنجم را عیان


□□□


می‌دود در کوچهٔ ذهنم چرا

رفت و آمدهایِ سرسنگینِ غم

سنج و زنجیر و جنونِ منطقی

باز هم ترکیب‌بندِ محتشم



□□□


رفته رفته کنجِ خانه خستگی

رنگ و رو از صورتِ صبرم رُبود

غرقِ فریادِ نمی‌دانم چه کس...

غرقِ اسپند و گلاب و بویِ عود 



□□□


خواب دیدم یک فرشته با وضو

گِردِ هر پروانه شمعی می‌کشید

از درختانِ انار و سدر و سرو

روضه با لحنِ بهشتی می‌شنید



□□□


ناامید از پاسخِ بی پرده‌ای

خواندمش با طبلِ توخالیِّ لب

گفت: از رنگِ سیاهِ شالِ من

پی نبردی بر دل و حالم، عجب!



□□□


گفت: اکبر، گفت: قاسم، ماهِ خون

گفت: اصغر، پر زدن، پروازِ خون

از رقیّه، گوشواره، تشتِ خون

گفت: رمزِ بزمِ عشق و رازِ خون



□□□


ناگهان از خوابِ لاغر پا شدم

جان مُقعَّر، دل مُحدَّب تر شدم

در بساطِ غمزهٔ معروفِ غم

داغدارِ سوگِ نیلوفر شدم



 

ـــــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضالاهیجی
ـــــــــــــــــــــــــ



   تاریخ ارسال  :   1401/5/19 در ساعت : 7:5:30   |  تعداد مشاهده این شعر :  176


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 3,690 | بازدید دیروز : 28,773 | بازدید کل : 152,155,094
logo-samandehi