ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



...هوای یک هوو...
بنام خدا

طنز

...هوای یک هوو...

صدای دست خالی را به مشتم باز رو کردم
بدهکاران عاشق را طلبکارانه هو کردم

دل بشکسته پیوندش اگرچه سخت می باشد
ولی از روی ناچاری شکافش را رفو کردم

شمالی هم شوی اصلاًّ به آبادان نمی ارزد
برای دیدنت دل را حسابی زیر و رو کردم

کجایی؟رفتی یا هستت ، روانی گشتم از دستت
عبث بود اینکه بر کویت نشستم کوکو کردم !؟

اگر کم رو تر از پُر رو اگر پُر رو تر از کم رو...
نبودم پس چطوری با تو حفظ آبرو کردم !؟

به شرک شبهه ی چشمت گرفتارم نجاتم ده
که زیر وار آوارت زیادی ، های و هو کردم

برای ماندنت دل را به دریا می زنم آرام
من این آرامشم را در نگاهت جستجو کردم

به قدری نازنینی که و یا هم تر ترینی که
فضای زیر کتفت را پر از پرهای قو کردم

هلوی گونه های تو به قدری ترش و شیرین است
که سهم لعل لبها را پر از طعم هلو کردم

پریشانم ؟ نمی دانم ، هراسانم ؟ چه می دانم
فقط از فرط هجرانت هوای یک هوو کردم

چه زودی استجابت شد هوای یک هوو در سر
که انگاری طلب از او کمی تخم کدو کردم

دمی که آن هوو آمد حواسم پرت شد از تو
نمی دانم تورا با او چطوری روبرو کردم

امان از لنگ دمپایی ، فغان از کًفت و کو با آن
از این رو بنده ترسیدم بجایش گفتگو کردم

پر از هیچم پراز پوچم پراز کوکوی بی کوچم
که آن را با نم آهم برایت نیمرو کردم

از آنچه دوست می داری خدایی بهترین ها را
سوای دوستت دارم برایت آرزو کردم

در این اوقات بیکاری به جای مردم آزاری
بدون گریه و زاری مُخت را زیر و رو کردم

سپهری گفت؛که هرگز ، مکن گِل آب جاری را
تو کردی تا بنوشم من ! نه نوشیدم نه بو کردم

جلوی آینه هستم ولی در پشت آن نیستم
چه تشبیه بجایی از منافق یا دو رو کردم

ع.ن.س
کلمات کلیدی این مطلب :  هوای یک هوو ، علی نظری سرمازه ،

موضوعات :  اجتماعی ، آیینی و مذهبی ، طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1401/6/13 در ساعت : 17:36:31   |  تعداد مشاهده این شعر :  219


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 36,665 | بازدید دیروز : 16,797 | بازدید کل : 152,485,461
logo-samandehi