ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
واقعا حیف این مفاهیم زیبا و دلنشین که نه کاملا موزون شود و نه سپید باشد - مثلا در بیت دوم: حوض سی   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تاجیکم من
تاجیکم من، فارسی‌ام لهجه‌ام دُر دری است
این زبان مادری خوشبوتر از هر عنبری است
آن یکی شیراز و آن دیگر میان توسیان
وانکه خوابیده به چشم قونیه، خود گوهری است
آفتاب این تمدن، هرکجا تابیده است
مردمش شادند و تاریخش بسان اختری است
بلخ و شیراز و خجند و تخت رستم را ببین
از حکیمانش بپرس، زین بوستان هرجا سری است
از چه می ترسانیم، ای بی‌خبر از حال ما
ملک هند و سند ما افسانه‌های باختری است
گر تو وادارم کنی تا در نبرد آیم، بدان
کار ما در همچو دوران قصه‌ی پیغامبری است
چون زبان مادری هرکس به ما چون مادر است
مادری زاده، به من مادر زبانش مادری است
حذف ما را کی تواند آن که می خواهد به زور
ریشه‌ی ما در زمین و شاخه‌هایش هر بری است
گر بخواهی نیست سازی، خود شوی غرقش نهان
چون نمک افتاده درشهد و شناور شکری است
هرچه می نامی بنام، اما بدان ای نا جوان
قصه‌ی ما کی شود پایان، بسان دلبری است
هرکجا بینی من استم، هرکجا خوانی، منم
خود نکن رسوا جهان خودکارگاه داوری است

محمدصالح مصلح
برلین/ آلمان
اول میزان/ مهر ۱۴۰۱ش
۲۳سپتمبر۲۰۲۲
کلمات کلیدی این مطلب :  پارسی، دری، ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1401/7/1 در ساعت : 14:49:7   |  تعداد مشاهده این شعر :  174


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 3,938 | بازدید دیروز : 28,773 | بازدید کل : 152,155,342
logo-samandehi