ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
در این رباعی به یک اشکال بارز برخوردم و آن هم تنافر لفظی در مصراع سوم است.کنار هم قرار گرفتن «چو» و    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
رباعی قابل قبولی بود اگر در مصراع دوم بیت اول از کلمه ی «قاره» استفاده نمی شد.این کلمه محلی از اعراب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علی معصومی
چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو - درد بی‌حد بنگر بهر خدا هیچ مگو - - دل پرخون بنگر چشم چو جیحو   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : معین حجت
سلام و عرض ادب خدمت استادم بزرگوارم جناب حاج محمدی ... - مثل همیشه عالی ...درود بر شما ... - این   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
درود حضرت دوست - مصرع هفتم {{در حیرتم که دل غرق خون ما}} لغزش وزنی دارد عزیز . - این تقطیعِ این    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهدی صدری دولق
سلام استاد گرامی.بسیار عالی شد.ممنونم از لطف شما - با اجازتون طبق ویرایش شما این شعر را منتشر کنم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
بهترین خصلت انسان ادب است - هدیه از حضرت لقمان ادب است - بی ادب را به خدا کاری نیست - جز ادب    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : سیدرضاموسوی راضی
درود. - بعنوان مثال عرض کردم بانوجان. - قطعا ذوق سرشار و قریحهء شما راه بهتری برای حذف آن ضم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غلط انداز
سر دسته ی صد قافله ی نازهمین است
ای همسفران خانه برانداز همین است

بس حسرت واخورده  آغوش هوس را
سرداده به آتشکده ی ناز همین است

گه مدح کند عاشق و گه هجو کند عشق
خود معرکه آرای دغلباز همین است

گفتند که احساس بدین ملک نداریم
انجام چه افتد ؟ اگر آغاز همین است

کولاک کند با کمر نازک و فتان
خوش دست و میان بسته و طناز همین است

انداخته بر گردن غیری گنه خویش
یک نکته بگویم ؟ غلط انداز همین است

نزد ظرفا قصه ی بنهفته گذارد
پیش عرفا پاکت سرباز همین است

با هیچکسش نیست سر شفقت و رافت
بیرحم و ز خود راضی و لجباز همین است

ازیار کشد دامن و با خصم ولیکن ...
همصحبت وهمکاسه وهمراز همین است

آهسته به دستور پس پرده نهد راه
تردید مکن صاحب آواز همین است

رفتند ز ویرانکده مرغان مهاجر
باور نکنی ؟ باعث پرواز همین است

چل سال گذشت ست و به جایی نرسیدیم
صد سال دگر هم گذرد باز همین است

رحمت چه کنی ؟ در سر پیری و دلیری ؟
خاموش گر آن دلبر ناساز همین است


استاد رحمت موسوی

* لازم به ذکر است سرایش این شعرمربوط به دستگیری مرحوم ناصر الدین موسوی (عموی بزرگوار جناب رحمت موسوی) از بزرگان جبهه ملی گیلان و از یاران مرحوم مصدق توسط رژیم شاهنشایی می باشد ، شعر فوق در اولین سالهای حکومت پهلوی دوم توسط استاد درمسجد مجد تهران سروده شده است .

گردآوری شده توسط مهران ساغری (با هماهنگی استاد رحمت موسوی )


کلمات کلیدی این مطلب :  رحمت موسوی ، لجباز ، دغلباز ، طناز ، حسرت ، ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1401/12/25 در ساعت : 10:51:49   |  تعداد مشاهده این شعر :  55


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 22,801 | بازدید دیروز : 23,630 | بازدید کل : 149,262,928
logo-samandehi