ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : فیروزه سمیعی
درودتان باد جناب استاد پور حفیظ فرهیخته ی گرامی 🌞 - به دیده ی لطف مهر می خوانید مهربان 🌺🍃🌹🍀    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شاه پریا
شاه پریا نشسته
با بال های شکسته
تو خونه راش ندادن
تو حوض نقره جسته
اشک می ریزه بهار بهار
آه می کشه قطار قطار
از پیشونی نوشتش
از سرگذشت زشتش
همش داره می خونه
این جا که مهتاب نداره
دشت پر از خواب نداره
کفتر نوک طلا کجاست
بلوری نوک قلم کجاست
قلم چوبی نمی خوام
از مرغ غم پر نمی خوام
کلاغ براش می خونه
قارقار عاشقونه
مترسک چشاشو بسته
آخ که دلش شکسته
از قارقارکلاغه
پرنده رو سیاهه
دل نداره تو سینه
پوشال بجاش نشسته

کلاغ پر
تلخی روزگار پر
مترسک که پر نداره
راه به جایی نداره
یه مغز چوبی داره
خودش خبر نداره
وقتی که دل دار شد
خودش خبر دار شد

کلاغ پر
صورت زشت غم پر

خدای آسمون ها
از اون بالا بالاها
به فکر چاره افتاد
یه راه تازه افتاد

از نوک طلا یه پر گرفت
قلم بلوری روش گذاشت
رو پیشونی شاه پری نوشت
قصه ی خوب سرنوشت

بعدش چی شد؟!
قصه شاه پری چی شد؟!

کفتر نوک طلا پرید تو‌ دستاش
خنده نشست رو صورت و رو لبهاش
با جوهر طلایی رنگ قصه نوشت تو شب هاش
مهتاب اومد تو آسمون چشمهاش
تو آسمون آبی
تنها منم پرنده
گریه بشی
خنده می شم رو لب هات
بارون بشی
خاک می شم زیر پات
کلاغ پر
غصه رو با غماش پر
قصه ی ما آلیس نداشت
شاه پری داشت
السونو
ولسون
خدا جونم قصه ی خوب برسون
 
فیروزه سمیعی
از: «کتاب شنبه روز خوبی برای مردن نیست»

 


موضوعات :  ترانه ، کودکانه ،

   تاریخ ارسال  :   1402/5/20 در ساعت : 5:56:41   |  تعداد مشاهده این شعر :  105


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 17,687 | بازدید دیروز : 32,944 | بازدید کل : 154,182,523
logo-samandehi