ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : فیروزه سمیعی
درودتان باد جناب استاد پور حفیظ فرهیخته ی گرامی 🌞 - به دیده ی لطف مهر می خوانید مهربان 🌺🍃🌹🍀    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



کاش باران گرد غم را می زدود از سینه ها
کاش باران گرد غم را می زدود از سینه ها
با نسیمی شسته می شد از دل ما کینه ها

کاش در دنیای فانی ردّی از آتش نبود
آتش افروزی در این دنیای وانفسا چه سود

عدّه ای چون گرگ وحشی روز و شب دیوانه وار
خون به دلها می کنند از هر طرف در این  دیار

غنچه ها را ناجوانمردانه بی سر می کنند
یاسها را در هجوم باد پرپر می کنند

با تبر بر پیکر بی جان گلها می زنند
سرو و شمشاد و صنوبرهایمان را می کنند

عدّه ای محصول مردم را به یغما می برند
نیمه شب چون گرگ وحشی سینه ها را می درند

یکّه تازی بس فراوان است با اسب چموش
پندها را هیچکس دیگر نمی گیرد به گوش

حرف حق را آنکه از فرزانگان بهتر شنید
راه و رسم دلبری در کار او آمد پدید

هر چه از اهل خرد کمتر بیاموزیم ما
بیشتر در شعله های خشم می سوزیم ما

پرچم صلح و صفا را هر کسی گیرد به سر
خواب راحت می کند در خانه ی خود بیشتر

ای که می خواهی شوی دور از غم و رنج و عذاب
مثل خورشید درخشان باش و در عالم بتاب

سینه ها را باید از آلودگی ها پاک کرد
عقده ها را کشت و یکجا در بیابان خاک کرد

#مهدی_سیدحسینی
@sheroshirini055
۲۸ / ۷ / ۱۴۰۲
کلمات کلیدی این مطلب :  باران ، کینه ، آتش ، سرو پرچم ، صلح ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1402/7/14 در ساعت : 0:25:47   |  تعداد مشاهده این شعر :  74


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 32,811 | بازدید دیروز : 38,940 | بازدید کل : 154,181,923
logo-samandehi