گوش کن، دل هوس عقده گشایی دارد
به خدا این دل من چون تو خدایی دارد
به غزلخانه ی چشمان تو سوگند که عشق
در کمینگاه نگاه تو صفایی دارد
همه بندیم به تاب سر موی تو ولی
خم گیسوی تو سودای رهایی دارد
باز هم عشق مرا مست به خود می خواند
بَه که این بزم چه آهنگ و نوایی دارد
کار معشوق من آتش به دل انداختن است
چون که در کنج دل سوخته جایی دارد
همه گفتند که از باده نگویم دیگر !!!
آخر از چشم تو گفتن چه خطایی دارد؟!
بَه چه خوش می شکند غمزه ی تو تاب مرا
ساحل موج شکن حال و هوایی دارد
خواستم با گِلِه آغاز کنم، یادت هست؟
خوش به حالم که دلم چون تو خدایی دارد
علیرضا حسن شاهی
تاریخ ارسال :
1402/4/26 در ساعت : 0:30:30
| تعداد مشاهده این شعر :
98
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.