ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : فیروزه سمیعی
درودتان باد جناب استاد پور حفیظ فرهیخته ی گرامی 🌞 - به دیده ی لطف مهر می خوانید مهربان 🌺🍃🌹🍀    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شب آخر
23 آبان ماه 1402 چهلمین روز درگذشت پدرم شد. متاسفانه دو ماه آخر عمرش خیلی با سختی گذشت. دو هفته مانده به رفتنش به دستور پزشکان آب هم از او مضایقه شد و با تاسی به مولایش -که عمری خدمت او را کرده بود- با لب و کامی تشنه به دیدار دوست شتافت .پیکرش در همان جائی که مادرش چهل سال پیش در آن خفته بود به خاک سپرده شد.ساعت 10 شب 23 آبان بالبداهه به ذهنم ابیاتی افتاد که نوشتم.بیشتر حسی است تا فنی. با طلب آمرزش برای همه در گذشتگان و با پوزش ارسال می کنم:

نمانده بود برایت امید مختصری
زچشم های تو خواندم که عازم سفری

سفر؟! ... چه واژه تلخی! ... چرا چنین رفتی؟
چگونه؟ ... با که بگویم ز رنج بی پدری؟

پس از تو من نتوانم ز جای برخیزم
چه سود زندگی آن دم که بشکند کمری؟؟؟؟

سفر به خیر پدر جان اگرچه می دانم
که زندگی پس از این طی شود به خون جگری

سفر به خیر پدر جان فقط بگو آیا
هنوز مانده به کامت ز تشنگی اثری؟

هنوز چشم براهی؟ هنوز دل نگران؟
در انتظار کسی باز خیره ای به دری؟

بخواب راحت و آرام در بَرِ مادر
که آه و ناله ندارد برای من ثمری

چه زود قصه به پایان رسید با افسوس
گذشته ای ولی از خاطرم نمی گذری...


روح همه گذشتکان شاد و قرین رحمت حق. الفاتحه.

کلمات کلیدی این مطلب :  شب ، تشنگی ، سفر ، پدر ، مرگ ، سفر ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1402/5/8 در ساعت : 2:45:58   |  تعداد مشاهده این شعر :  586


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 22,076 | بازدید دیروز : 32,944 | بازدید کل : 154,186,912
logo-samandehi