ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود

Share
خبرگزاری فارس: اشعار اساطیری لیلی درباره هزار زن

 

به گزارش خبرنگار ادبیات انقلاب اسلامی؛ «سودابه امینی» کارشناس روانشناسی بالینی از دانشگاه الزهرا(س) است. «امینی» هشت سال مسؤول مرکز آفرینش های ادبی بوده است و مجموعه شعرهای «زمهریر»، «در فضای بی نشان»، «لیلی و هزار زن» و گزیده ادبیات معاصر 126 و ... از کارهای اوست. با هم مصاحبه ی حسین قرایی با ایشان را می خوانیم.

 

فارس: خانم امینی! کارهای شما و کار چند خانم دیگر که شعرهای‌ شان بیشتر خوانده می‌ شود و از دیگران بهتر هستند را باید از همدیگر تمیز داد. حضرتعالی هم جزء آن کسانی هستید که کارهایتان جالب و زیباست. در این مصاحبه سعی می‌کنیم گفت و گویی فرهنگی، علمی و گاهی اوقات هم مرور خاطرات باشد.

من در تهران متولد شدم و از همان کودکی تفاوت‌ هایی را در تماشای خودم به عالم می‌ دیدم. و این موضوع مرا به شعر مرتبط کرد. دوران دبستان را در مدرسه ای به نام کاروان، راهنمایی علوی و دوره دبیرستان را در «دبیرستان سخن» تهران ‌گذراندم و دوران دانشگاه را در «دانشگاه الزهرا». البته ما دو سال به انقلاب فرهنگی خوردیم و کنکور آن موقع برگزار نمی‌ شد. و در واقع سال 1362 بود که من در کنکور قبول شدم.

 

فارس: یعنی جزء اولی‌ های ورودی «دانشگاه الزهرا» بعد از انقلاب فرهنگی بودید؟

بله، و در رشته روان‌ شناسی بالینی، تحصیل کردم و قبل از آن هم شعر می‌گفتم و مثنوی می‌نوشتم، اما آن ها را چاپ نمی‌ کردم؛ چون که به صورت حرفه‌ای کارهای من مورد نقد قرار نمی‌ گرفت و جایی را هم نمی‌ شناختم که بروم کارم نقد شود. تا این که به کلاس‌ های خوش نویسی استاد «عباس عارف» رفتم و ایشان وقتی فهمیدند من شعر می گویم، کلاس‌ های «آقای میرشکاک» را در حوزه هنری به من معرفی کردند.

 

فارس: در همان سال‌ های رونق ادبی «حوزه هنری» بود؟

بله، سال 67 بود که درس من در دانشگاه تمام شده بود و در پی این بودم که شعر را به صورت جدی دنبال کنم. حتی فوق لیساس هم قبول شدم و به دانشگاه نرفتم، برای این که فکر می‌ کردم درس خواندن باعث می‌ شود تا نتوانم دوره شروع کارم را در شعر به صورت جدی و حرفه ای دنبال کنم. و کلاس‌های «آقای میرشکاک» و «استاد معلم» را در «حوزه هنری»‌ هم زمان با «دفتر شعر جوان» شروع کردم.

 

* قیصر کارهای مرا نقد می کرد

 

فارس: یعنی هم با استادان «میرشکاک و معلم» در ارتباط بودید و هم با «عبدالمکیان و امین‌پور و سید حسن حسینی»‌ و ...

بله، گروهی که در «پارک شهر» بودند و اولین دوره دفتر شعر جوان را شروع کردند «قیصر امین‌پور، عبدالمکیان و سید حسن حسینی و فاطمه راکعی» بودند، ولی بیشتر کلاس‌ هایی که در آن جا برگزار شد و نقدهایی که روی کار من انجام شد، توسط «قیصر امین‌پور» بود و من خودم را بیشتر از آن گروه «دفتر شعر جوان» مدیون دو نفر می‌دانم؛ یکی «قیصر امین‌پور» و دیگری «ساعد باقری». در «حوزه هنری»‌ هم به هر حال «استاد معلم و آقای میرشکاک» -که حق استادی بر من دارند- شعرهای مرا نقد کردند.

همزمان هم در «دفتر شعر جوان» شعرهایی از من در مجموعه آثار گروهی چاپ شد و هم  در مجله ی «سوره مهر». آن دوره‌ ای که من دفتر شعر جوان می‌رفتم، با آقای «شکارسری» و آقایان «ابوالفضل پاشا و وحید امیری» و چیستا یثربی، آتوسا صالحی، مهروش طهوری، نیلوفر لاری پور و...» بودند که بعدا شعر را به صورت جدی‌ تر دنبال کردند، و دوستانی هم بودند که به صورت تفننی می‌ آمدند.

 

فارس: از همان سال‌هایی که فرمودید از «قیصر امین‌پور و ساعد باقری» خاطره‌ای در ذهن‌ تان راجع به اولین دوره‌ های «دفتر شعر جوان» هست؟

زمانی قیصر امین پور در دانشگاه تهران ادبیات معاصر درس می داد و من به صورت آزاد در کلاس هایش شرکت می کردم. یک روز مجموعه ای از آثار چاپ نشده ام را برای نظرخواهی نزد ایشان بردم ...

 

فارس: اسم آن چه بود؟

هنوز به آن عنوانی نداده بودم. قیصر آن را گرفت و جلسه بعد به من برگرداند. دیدم یادداشتی را برای من گذاشته، که آن یادداشت هنوز هم در دفترچه ی قدیمی من هست.

 

* قیصر بزرگ، پاک، فرهیخته و مثل یک برادر بود برای ما.

 

فارس: چه نوشته بودند؟

یک صفحه مطلب نوشته بود مبنی بر این که اگر شعر را تفننی دنبال می کنی که بحث دیگری ست، وگرنه باید در این راه تلاش کنی. بدون عجله ای برای چاپ آثارت... و در انتهای صفحه هم این شعر را نوشته بود:

هر چه در این پرده نشانت دهند

گر نستانی به از آنت دهند

بعضی از کسانی که ما با آن ها در ارتباط بودیم -به خصوص آقای امین‌پور- بیشتر شخصیت برادرانه در مقابل بچه‌ ها داشت و حقیقتا هم با آن صفای باطنی که یک برادر می‌تواند خواهر و برادرهای خودش را راهنمایی کند، عمل می کرد . با این که سن‌ شان خیلی از بچه‌ها بالاتر نبود، ولی حقیقتا شخصیت‌ شان بزرگ، پاک و فرهیخته بود.

 

فارس: این خاکساری و برادری برای دیگران هم صدق می‌کرد یا نه فقط برای خانم «امینی» بود؟

من فکر می‌کنم آن صفایی که «قیصر امین‌پور» داشت، مثل رودی که جریان دارد در واقع همه کسانی که حس می‌کردند تشنه هستند را سیراب می‌کرد. پیش تر از آن مصداق هایی از شخصیت پاکیزه «امین‌پور» را من جاهای دیگر هم ملاحظه کرده بودم .

ایشان فراتر از شعرشان بود.

 

* هر چقدر شعرتان را در معرض شناخت دیگران قرار دهید، برکت و جوشش آن چشمه شعر بیشتر خواهد شد

 

فارس: اگر تراز ما بعد از انقلاب امین پور باشد، در حال حاضر چقدر شاعران ما را به این تراز نزدیک می‌بینید؟

من این نگاه را خیلی نمی‌ پسندم که بیاییم یک نفر را به عنوان شاخص شعر انقلاب در نظر بگیریم. به شعر انقلاب خیلی‌ ها خدمت کردند، خیلی‌ ها هوشمندی و زیرکی و آن شعبده‌ گری را که لازم است یک شخصیت شاعر داشته باشد داشتند و درعین حال هم مقام استادی داشتند و بر خیلی از شاعران جوان حق داشته و دارند. آن موقع خیلی جشنواره معنی نداشت؛ یعنی رسما جشنواره‌ ها به خاطر تب و تاب انقلاب و جنگ و مسائل دیگر که پیش آمده بود جریان نداشت و کشور در سطحی نبود که بتواند به لحاظ فرهنگی خیلی روی نیروهای جوان سرمایه‌ گذاری کند. ولی حقیقتا کسانی که انگیزه داشتند و می‌ خواستند که کار هنری و ادبی را دنبال کنند این کار را انجام می‌ دادند. یکی از چیزهایی که «قیصر امین‌پور» به من یاد داد و گفت و در یادداشت‌ هایی که برای من در همان مجموعه شعر نوشت، این بود که اگر می‌ خواهی شعر را به صورت تفننی دنبال کنی اصلا به دنبال شعر نیا. و اگر می‌خواهی شعر را به صورت جدی دنبال کنی، حقیقتا بیا. ببینید کسی که مقام استادی و بزرگی در قبال دیگرانی که کوچک تر هستند و می‌ خواهند از او یاد بگیرند دارد، در واقع آن بخشندگی و کرامت نفس و بزرگواری و بخیل نبودن در ارتباط اش با شاگردانش خیلی مهم است و این در شخصیت بعضی از دوستان پررنگ‌‌تر بود. حالا من نمی‌ خواهم ارزش‌ گذاری کنم و بگویم که بقیه کسانی که با ما در ارتباط بودند از آنها یاد نگرفتم. من از هر کسی که یک نکته حتی در یک مصاحبه رادیویی شنیده باشم و یاد گرفته باشم، قدردان آن یک نکته و قدردان آن یک آدم هستم، ولی بعضی از افراد مانند قیصر امین‌پور، آقای میرشکاک، استاد معلم و ساعد باقری شاخص‌ تر بودند. بخشنده‌تر بودند، بخیل نبودند و اطلاعاتی که به لحاظ فنی در مورد شعر داشتند پنهان نمی‌کردند که دیگران هم نیایند در این عرصه قرار بگیرند.

من یک جمله هم در این جا از «استاد معلم»‌ خدمت تان بگویم؛ یک روز یکی از دوستانم -که با من خیلی نزدیک بود و کلاس‌ های «خاقانی» را در «حوزه هنری»‌ می‌ گذراندیم و جلسات شعر چهارشنبه را می‌رفتیم- از استاد «معلم» پرسید: اگر ما در این جلسات شعر بخوانیم، افرادی که به نوعی رقیب ما حساب می‌شوند آیا از شعر ما استفاده نمی‌کنند؟ استاد به ایشان گفتند: شما به این فکر کنید هر چقدر که شعر خودتان را در معرض شناخت دیگران قرار دهید، برکت و جوشش آن چشمه شعر بیشتر خواهد شد. این حرف خیلی ارزشمند است، این که بالاخره آدم خودش و شعرش را پنهان کند و نگذارد که دیگران از شعر و هنر او بهره ببرند. این یک نگاه است، این نگاه هم که هر چقدر شعر را در معرض شناخت دیگران و خواندن دیگران قرار بدهی برکت و جوشش چشمه هنر در وجود آدمی بیشتر می‌شود این یک دیدگاه دیگر است. این یک دیدگاه کریمانه و سخاوتمندانه است و دیگری دیدگاهی است که از روی ناپختگی و شاید بخل است که ممکن بود این در ما ریشه بدواند و کسانی مانند استادان «معلم و قیصر امین‌پور و دیگران» که ارزش‌های انسانی در آن ها خیلی مهم تر از شعرشان بود، به این ارزش ها و پرورش آن ها توجه داشتند. چون شعر در واقع تراوشی است از ارزش‌هایی که در وجود انسان هست و ممکن است که این تراوش‌ ها زیاد نباشد ولی آن ارزش‌ هاست که به آن معنی می‌دهد و نوع زندگی یک هنرمند را تعریف و تعیین می‌کند.

به هر حال من فکر می‌کنم کسانی مانند «قیصر امین‌پور» تعدادشان محدود بود و آدم‌ های خاصی بودند که این نوع نگرش و این نوع شخصیت را داشتند، ولی این بدین معنی نیست که دیگران صفات و ارزش‌ های انسانی و خوب و پاکیزه را نمی‌ توانستند در خودشان پرورش دهند. چرا، خیلی‌ها هستند که می‌ توانند به ارزش‌ های انسانی بیشتر از این که شاعر و نام‌آور باشند و یا تنها پیشرو باشند در حوزه شعر در واقع، غلبه داشته باشند.

 

فارس: شما تحصیلات و لیسانس را در دانشگاه «الزهرا(س)» تمام کردید و لیسانس «روان شناسی بالینی»‌گرفتید. بعد درس را ادامه دادید؟

نه ، من فوق لیسانس قبول شدم اما به دلیل علاقه و گرایش به شعر به تحصیل در رشته روانشناسی دیگر ادامه ندادم. آن سال ها برای من ارزش حیاتی داشت و اگر از زمان خودم استفاده نمی کردم بعید بود بعد از آن بتوانم شعر را دنبال کنم .

 

فارس: پس بعد از لیسانس به صورت حرفه‌ ای به شعر پرداختید؟ یعنی به نصیحت «قیصر امین‌پور»گوش دادید؟

سعی کردم، چون من طبع بسیار سختی دارم و خیلی سخت می‌توانم شعر بگویم. شما می‌دانید آدم‌ هایی که در عرصه شعر و یا هنر فعالیت می‌کنند طبع‌شان یا انقباضی است یا انبساطی و من از آن دست آدم‌ هایی بودم که طبعم انقباضی بود و سعی می‌کردم که کمتر بسرایم و کمتر کار چاپ کنم.

 

* تا به حال 9 اثر از من به چاپ رسیده است

 

فارس: خانم امینی! شما دقیقا چند تا کار چاپ کردید؟

تا الان 9 اثر از من چاپ شده است که 7 مجموعه شعر و در واقع هم 2 عنوان کتاب در مباحث نظری داشتم که یکی با عنوانم «زنگ شعر» درباره ی شعرخوانی برای کودکان و نوجوانان و دیگری با عنوان «در مسیر آفرینش» به صورت نظری برای معلمان و مربیان درباره نوشتن خلاق است.

 

فارس: آن 9 مجموعه را اگر اجازه دهید با هم مرور کنیم.

خواهش می‌کنم.

 

فارس: نام اولین مجموعه شما چه بود؟

«زمهریر» بود که در سال 1373 به چاپ رسید؛ توسط انتشارات «میلاد نور».

 

فارس: انعکاس «زمهریر» در سال 1373 چه گونه بود؟

متاسفانه هیچ کدام از آثاری که من چاپ کردم آن اقبال را پیدا نکرد که در موردش زیاد نوشته شود یا گفته شود. در  جمع شاعران و در گفت و گوهای شفاهی در مورد آن اظهار نظر می‌کردند و راجع به آنها گفت‌ و گو می‌ شد، ولی یکی دو نفر شاید در مورد آنها نوشتند. فکر می‌ کنم آقای «سینا میرزایی» در رابطه با آن نقدی‌ نوشتند.

 

فارس: و دومین کتاب شما چه بود؟

«گزیده ادبیات معاصر 126» بود که «انتشارات نیستان» آن را به چاپ رساند.

 

فارس: آن‌ کارها، کارهای جالبی بود و فکر می‌ کنم که به سفارش «عزیزالله زیادی» این کارها چاپ شد.

سفارش نه. نیستان را سید مهدی شجاعی تاسیس کرد، ولی مرحوم عزیزالله زیادی راه را هموار کرد. چون که من این کارها را قبل از آن سروده بودم و آقای «زیادی» کار نمونه خوانی و انتخاب آن ها را انجام دادند و کار را به چاپ رساند. همزمان با کار من کار همسرم آقای «قزلباش» هم در همان شماره 124 آن مجموعه به چاپ رسید.

 

فارس: مجموعه سوم شما چه بود؟

«در فضای بی‌ نشان» که انتشارات «همسایه»‌ آن را به چاپ رساند.

 

فارس: «آقای رحمانی»؟

بله، آقای «صادق رحمانی».

 

فارس: یک تیپ کارهای این چنینی آن سال‌ ها چاپ شد، مثلا یکی از کارهای آقای «بیابانکی» و فکر می‌کنم از کارهای «آقای کاظمی» چاپ شد و در حدود 15-10 کار این چنینی.

بله، انتشارات «همسایه» در واقع آن سال «در فضای بی‌نشان» و " در باغ لیلی " را به صورت یک کتاب دوقلو که دارای قطع کوچکی بود به چاپ رساند.

 

فارس: «در باغ لیلی» در قطع «در فضای بی‌نشان» است؟

بله، در قطع نیم رقعی است. این دو کتاب هم زمان با همدیگر چاپ شدند، که من و آقای «بیدج» و آقای «صادق رحمانی» از کارهای «آقای قزلباش» انتخاب کردیم و در کنار آن مجموعه گذاشتیم. و این خواست من بود که آن کتاب ها به صورت کوچک چاپ شود. از طرفی می خواستم هدیه ای برای تولد همسرم به او بدهم؛ برای همین هم شعرهای او را بدون آن که بداند نزد صادق رحمانی و موسی بیدج بردم. نام "در باغ لیلی" را هم آقای بیدج پیشنهاد کرد و من خیلی پسندیدم. از طرفی دوست داشتم که مجموعه‌ای از من چاپ شود که قطع جیبی داشته باشد و راحت قابل حمل باشد. در آن مجموعه هم 54 بند شعر کار کردم و حدود 14-13 غزل گذاشتم و یک شعر بلند 50 بندی با عنوان «در فضای بی‌ نشان» کار شده است، «در فضای بی‌نشان» مقدمه‌ای برای مجموعه شعر «سیب حوا» است.

 

فارس: «در فضای بی‌ نشان» برای «حضرت زهرا (س)» است؟

نه.

 

* اشعار من دارای مضامین اساطیری است

 

فارس: محور آن در مورد چیست؟

من اسم این کتاب را از یکی از بیت های شعر «بیدل» انتخاب کردم که می‌ گوید:

عمرها شد در فضای بی‌ نشان پر می‌ زنم

این شعر مثل همه شعرهای من دارای مضامین اساطیری است و استفاده از آن قالب مقدمه‌ ای شد برای این که من «سیب حوا» را کار کنم. «در فضای بی نشان» شعری با مصراع های برابر بود و وزن یکسان در پنجاه و چند بند. در معدود مصراع هایی از این شعر از قافیه استفاده کرده ام . این تجربه مقدمه ای شد برای «سیب حوا». بین آن دو کتاب یعنی «در فضای بی‌ نشان» و «سیب حوا»، «لیلی و هزاران زن» را به چاپ رساندم که «انجمن شاعران» آن را چاپ کرد.

 

فارس: «لیلی و هزار زن» را چه سالی چاپ کردید؟

سال 1382. در سال 1380 «در فضای بی‌نشان» و سال 1382 «لیلی و هزاران زن» چاپ شد. البته پیش از این که دومی را به انجمن شاعران ارائه بدهم، به «حوزه هنری» داده بودم، ولی حوزه آن را رد کرده بود.

 

* گفتم آقای امین پور! کارم را شما و ساعد باقری بخوانید، نه کسی که فقط چند صباحی است شعر کار کرده

 

فارس: چرا؟

دلیلی برای من ننوشته بودند، فقط نوشته بودند که این مجموعه مردود است و من همان مجموعه را به «انجمن شاعران» دادم. در انجمن «گروس عبدالمکیان» کار من را خوانده بود، من زنگ زدم به «قیصر امین‌پور» و گفتم که آقای امین پور! من کار را فرستاده‌ ام تا شما و «ساعد باقری» بخوانید، نه کسی که فقط چند صباحی است شعر کار کرده است. من کارهای «گروس» را خیلی دوست دارم، ولی به هر حال من زنگ زدم به «قیصر» و ایشان گفتند که دوباره کارت را بفرست تا من بخوانم. دوباره فرستادم و «قیصر و ساعد» از بین شعرهای من شعرهایی را از آن مجموعه انتخاب کردند. شعرهای «سیب حوا» را هم من در همان مجموعه «لیلی و هزار زن» گذاشته بودم که گفتند «سیب و حوا» را از این مجموعه جدا کن، چون از لحاظ ساختار شعری فضایی متفاوت دارد و باید یک مجموعه جدا شود و فقط دو سه تا بند از آن را آخر این کتاب بیاور، که اگر دقت کنید در واقع یکسری از بندهای «سیب حوا»‌در «لیلی و هزار زن» چاپ شده است. بیشتر شعرها در «لیلی و هزار زن» کلاسیک است و مضمون آن به طور عام به زن بر می‌ گردد.

بعد از آن هم «سیب حوا» را چاپ کردم که چهارمین جایزه «پروین» را به خودش اختصاص داد. باز در کتاب «سیب حوا» من تعدادی از شعرهای «پسر اردیبهشت» را هم گذاشتم.

 

فارس: پس یکی از منظومه‌ های شما هم «پسر اردیبهشت» بود؟

بله، «پسر اردیبهشت» آخرین کاری است که از من به چاپ رسیده است. توسط «کانون پرورش فکری»‌ در سال 1391 و در واقع «پسر اردیبهشت» یک کتاب بود با فصل «کبوتر و آهو» که با عنوان «طعم بهشت» قرار بود چاپ شود. ولی در اواخر کار نامش را تغییر دادم.

 

فارس: یعنی این قبل از «سکوت سرمه‌ای» بوده است؟

نه، «سکوت سرمه‌ ای» فکر می‌کنم دو، سه سال پیش چاپ شده است. یعنی در حدود سال 1388.

 

ادامه دارد... 

تاریخ ارسال خبر :   1391/9/16 در ساعت : 11:50:15       تعداد مشاهده این خبر : 956




نغمه مستشارنظامی  1391/9/17 در ساعت : 12:53:23
سودابه امینی عزیز از بانوان بزرگ شعر معاصر هستند که همه ما باید از ایشان بیاموزیم

بازدید امروز : 4,360 | بازدید دیروز : 19,958 | بازدید کل : 122,770,497
logo-samandehi