اختصاصی سایت شاعران پارسی زبان- دکتر سید نقی عباس «کیفی» یکی از شاعران پارسی گوی هندوستان است و علاوه بر شاعری، مصحح متن، مترجم و فهرست نویس نیز می باشد. نقی عباس سابقا در دانشگاه جامعه ملیه اسلامیه و دانشگاه دهلی استاد موقت فارسی بود و در حال حاضر به عنوان پژوهشگر ملی در کتابخانه رضا رامپور وزارت فرهنگ هند مشغول خدمت به زبان و ادبیات فارسی است. وی همچنین سردبیر فصلنامه علمی پژوهشی «نقد و تحقیق» دهلی نو می باشد. در ادامه گفتگوی اختصاصی سایت شاعران پارسی زبان با ایشان را میخوانیم.
1. لطفاً ابتدا کمی از خودتان بگویید.
من سید نقی عباس هستم و تخلص بنده «کیفی» است. در یکم ژانویه 1986م به دنیا آمدم. تحصیلاتم را تا مقطع دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی ادامه دادهام. سردبیری فصلنامه «نقد و تحقیق» را برعهده دارم . تا کنون از من کتابهای: از احوال و آثار حزین لاهیجی (2015م.)، سبدچین (2018م.) و با خیال تو (2018م.) منتشر شدهاست و همچنین تذکرۀ هفت آسمان (2019م.)، تذکرۀ شام غریبان، فهرست مقالات قند پارسی، بخش معاصران تذکره آفتاب و یک مجموعه غزل هم با نشر شاعران پارسی زبان در دست انتشار دارم. پدر بنده؛ پروفسور سید حسن عباس از اساتید برجسته فارسی هند و تحصیلکردۀ دانشگاه تهران هستند که در حال حاضر همزمان با هئیت علمی بودن دانشگاه هندوی بنارس، ریاست کتابخانۀ رضا رامپور را به عهده دارند.
2. داستان آشنایی شما با زبان فارسی؟
اگر از ابتدا بگویم خیلی طولانی میشود، باز هم تلاش میکنم تا مختصر عرض کنم به این خاطر که داستان جالبی دارد. پدر بنده پروفسور سیّد حسنعبّاس فارغالتّحصیل دانشگاه تهران هستند و من نیز در دوران کودکی در تهران بودم و البته چیزی از آن دوران در خاطرم نمانده است. در سال 1995م. به هند برگشتیم و کم کم هر چه در خاطرم بود فراموشم شد. پدرم در خانه یک کتابخانه ساخته بودند که از زمین تا سقف از کتاب لبریز بود و هست. برای من همیشه جالب بود که در این کتابها چه نوشته است، اول فکر کردم همه این کتابها به زبان اردو است و به همین دلیل با اشتیاق تمام در اندک مدتی خواندن اردو را یادگرفتم ولی باز هم این کتابها را نمیفهمیدم، روزی از پدر پرسیدم که آخراین چه نوع اردو است که هر چه تلاش میکنم متوجه نمیشوم! ایشان با لبخندی راجع به ادبیات فارسی برایم گفتند که الحق بابی جدید در دنیای دانش من باز شد. آن زمان (1996م.) یک مجلۀ کودکان به نام «اُمنگ» را مرتب میخردیم که از اردو اکادمی دهلی چاپ میشد، پدرم برای اینکه من بیشتر علاقمند شوم داستانهای ایرانی را به اردو ترجمه میکردند که در این مجله با نقاشیهای من چاپ میشد، همچنین، حدوداً 14 داستان ایرانی تصویری را ایشان برای من ترجمه کردند که توسط جامعه همدرد اسلامآباد چاپ شده است. در همین دوران آن روح شاعری که از روز ازل در من بود، بیدار شد و من نوشتن به زبان اردو را آغاز کردم. در سال 2001م. دبستان و 2003م. دبیرستان را سپری کردم. تا آن زمان ذوق ادبی ام هم تا حدی رشد کرده بود که تصمیم گرفتم که فارسی بخوانم و اگرچه پدر به خوبی میدانستند که آینده شغلی خوبی با تحصیلات فارسی در هند وجود ندارد، اما با خنده رویی و خوشحالی قبول کردند و 2005م. در دانشگاه اسلامی علیگر در مقطع لیسانس تحصیلاتم در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی به طور رسمی آغاز شد و امروز من دکترای فارسی را دارم و مولف چند اثر نیز شدم!
3. چه کسی شما را به شعر گفتن به زبان پارسی تشویق کرد؟
همچنانکه گفتم، شاعری از روز ازل در من بوده، ولی هنگامی در فوقلیسانس (2010-2008م.) بودم، روزی یکی از اساتیدم به من گفت، با چند غزل به فارسی آماده باش، ما ماه آینده در یک برنامه به تاجیکستان میرویم. گفتم تمام شعرهام به اردو است، گفت «پس چرا فارسی میخوانی»! و این باعث شد که به فارسی طبعآزمایی کنم. اگرچه گذرنامهام سروقت نیامد و نشد بروم تاجکیستان، آن چند غزلی که نوشته بودم را به پدر فرستادم. اتفاقاً چند روز بعد پدر هم برای شرکت در یک کنفرانس به دهلی تشریف آوردند. پس از کنفرانس باهم رفیتم به مرکز تحقیقات فارسی، خانۀ فرهنگ که ریاست آن به عهدۀ دکتر علیرضا قزوه بود. دوران گفتگو پدر از شعرگویی من به فارسی گفتند، دکتر قزوه گفت شعرهاتو بخوان، چند شعر خواندم و ایشان خیلی خوشحال شدند. چند دفتر شعر معاصر به من هدیه دادند و سپس مرتب به مرکز تحقیقات میرفتم و ایشان با علاقمندی تمام تشویق میکردند و یاد میدادند. غیر از آن، همان روزها (2009م.) انجمن ادبی بیدل راه اندازی شد و شرکت و شرخوانی مرتب در نشستهای آن موجب شد که اعتمادی کسب کنم. سپس، وبلاگنویسی، سایت شاعران پارسی زبان، رفت و آمد به ایران و آشنایی و دوستی با شاعران معاصر به پیشرفتم سرعت داد.
4. کمی از جایگاه و موقعیت زبان پارسی در هند بگویید؟
این حقیقت است که زبان فارسی چندین قرن در هند زبان اداری و فرهنگی بوده اما این نیز حقیقت است که بعد از استقلال هند و تقسیم هند و پاکستان فارسی در هر دو کشور غریبه شده است. و اما در اکثر دانشگاهها بخشهای فارسی وجود دارد و تا درجۀ دکتری و فوقدکتری تدریس میشود. همچنین، آرشیوها و کتابخانههای زیادی داریم که پُر از نسخههای خطّی و کتابهای چاپی فارسی اند اما همچنان که گفتم فارسی دیگر در این کشور یک غریبه است و غیر از معدودی چند نفر کسی با آن سروکار ندارد. موقعیت شغلی هم خیلی محدود است. در چنین اوضاع، خدا قوت به کسانی که در هند فارسی میخوانند و چراغ آن را روشن نگهداشته اند.
5. وضعیت تدریس زبان فارسی در کشور شما؟
فارسی در چندین دانشگاه هند تا مقطع فوقدکتری تدریس میشود و غیر از آن در مدارس مذهبی (حوزۀ علمیه اهل تشیع و تسنن) نیز تدریس میشود. و اما در سطح دبستان و دبیرستان تدریس نمیشود. دانشگاه اسلامی علیگر، دانشگاه هندویی بنارس، دانشگاه دهلی، دانشگاه جامعه ملیه اسلامیه، دانشگاه جواهر لعل نهرو، دانشگاه پتنا، دانشگاه الهآباد و… از برجستهترین مراکز تدریس زبان و ادبیات فارسیاند و با وجود کمرونقی زبان فارسی در هند انجام وظیفه میکنند.
6. از استادان برجستۀ هند چند تن را نام ببرید؟
در صد سال گذشته و خصوصاً پس از استقلال هند تا کنون چندین پژوهشگر و استاد خوب داشتیم که اول ازهمه باید از روانشاد استاد سیّد امیرحسن عابدی نام ببرم که نه تنها اولین کسی بودند در این صد سال که مدرک دکتری فارسی را دریافت کردند بلکه اولین استاد فارسی نیز بودند در دانشگاه دهلی و به همین علت «بابای فارسی هند» گفته شده اند. ایشان در حوزه نسخه شناسی بیشتر از 20 کتاب و 500 مقالۀ تالیف کردند. اینجا باید عرض شود که تمام استاید هند کمابیش بدون استثنا به نسخه پژوهی علاقمند بودند و کارهای نمایانی انجام داده اند. پروفسور نذیر احمد از برجستهترین پژوهشگران هند و استاد دانشگاه اسلامی علیگر بودند. همچنین، مرحوم مسعود حسن رضوی ادیب، دکتر اسراییل شمعون، مولانا امتیاز علی عرشی، قاضی عبدالودود، دکتر عطاالرحمن عطا کاکوی، قاضی اختر جوناگرهی، دکتر مختارالدّین احمد آرزو، دکتر خلیق احمد نظامی، مرحوم دکتر نبی هادی، دکتر وارث کرمانی، دکتر ولیالحق انصاری، دکتر یونس جعفری و… از جمله اساتید و پژوهشگرانی بودند که خدمات شایانی در معرفی و بررسی آثار خطی فارسی انجام دادند. در عصر حاضر نیز اساتیدی مانند پروفسور شریف حسین قاسمی، پروفسور سید حسن عباس، پروفسور چندرشیکهر، پروفسور علیم اشرف خان، پروفسور احسن الظفر، پروفسور آذرمیدخت صفوی، پروفسور ریحانه خاتون، پروفسور ماریه بلقیس، پروفسور فاطمه بلقیس حسینی، پروفسور اسد علی خورشید و… از جمله اساتیدی هستند که در عرصۀ پژوهش کارهای مهمی را به جای گذاشتند. در نسل جدید البته تعداد استادان جوان کم است.
7. آیا در حوزه ترجمه هم فعالیت دارید؟ تا کنون چه آثاری و از چه کسانی را ترجمه کرده اید؟
بله، غیر از تصحیح متن و فهرستنویسی آثار خطی، در ترجمه هم فعالیت دارم، بلکه اولین کار ادبی ام از ترجمه آغاز شد. نخستین کار مستقل ترجمه ام ترجمه کتاب احوال و آثار حزین لاهیجی (2015م.) تالیف سرفراز خان ختک بود که به زبان انگلیسی در 1944م. به چاپ رسیده بود و دکتر شفیعی کدکنی نیز تاکید بر ترجمه آن داشتند و همچنین حدودا 20 مقاله علمی از اردو و انگلیسی به فارسی ترجمه کرده ام که توسط اساتید گذشته و حال همچون پروفسور امیر حسن عابدی، رضازاده شفق، دکتر نذیر احمد، مسعود حسن رضوی ادیب و… نوشته شده است. در حال حاضر مشغول ترجمه کتاب احوال و آثار طالب آملی تالیف دکتر نبی هادی.
8.تعدادی از شاعران پارسی گوی هندی را نام ببرید؟
در حال حاضر تعداد پارسیگویان هندی زیاد نیست و اما شایسته است از دکتر رئیس احمد نعمانی، پروفسور اسد علی خورشید، پروفسور اخلاق آهن، برقی اعظمی، آقای مهدی باقر، دکتر عزیز مهدی و دکتر بلرام شکلا نام ببرم.
9. میزان آشنایی شما با شعر و شاعران بعد از انقلاب؟
به یمن ایترنت و اندک آثار معاصر که به ما میرسد شعر و شاعران بعد از انقلاب را بخوبی میشناسم و میشناسیم و بعد از شهریار، قیصر امینپور، سید حسن حسینی، حسین منزوی و هوشنگ ابتهاج سایه، سلمان هراتی و… در هند مطرح هستند. از جلمه شاعران پیشکسوت دکتر شفیعی کدکنی، دکتر علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکایی، علی هوشمند، عبدالحمید ضیایی، امیر اسفندقه، فاضل نظری، محمد جواد آسمان، مرضیه فرمانی و… کسانی هستند که با آنها ملاقات و دوستی دارم.
10. آیا با سایت شاعران پارسی زبان همکاری داشته اید؟
بنده با سایت شاعران پارسیزبان از زمانی وابستهام که آن به شکل یک وبلاگ راهاندازی شده بود و در واقع راهاندازی آن پُل ارتباطی ما با شاعران پیشکسوت شد. اکنون به برکت نیّت بنیانگذران آن، سایت شاعران پارسیزبان یک منبع مهم و با اعتبار شعر معاصر و مجمع شاعران معاصر و ایران جهان است.
11. به نظر شما این سایت چه تاثیری در تقویت تعامل بین شاعران پارسی گو می تواند داشته باشد؟
همچنانکه گفتم، وقتی این سایت به شکل وبلاگ راهاندازی شده بود، برای ما یک پُل ارتباط با شاعران پیشکسوت را ایجاد کرد و خواندن شعرهای معاصر و نقد و نظر پیشکسوتان باعث پیشرفت امثالی مانند بنده شد. پس این بزرگترین وصف این سایت است و باید ادامه پیدا کند زیراکه ارتباط بهتر بین شاعران پارسی زبان و نقد و نظر و تشویق آنان برای ترویج شعر فارسی بسیار مهم است
12. راهکار شما برای احیا و رونق بخشیدن به زبان پارسی در کشورهای پارسی زبان چیست؟
اول از همه، نهادهایی که برای ترویج فارسی کار میکنند باید برنامههای بهتری را تشکیل بدهند. مثلاً، یک دورۀ بازآموزی یا دانشافزایی یک ماه به نظرم چه فایدهای دارد وقتی شرکتکنندگان این برنامهها پس از برگشت به کشورهای خود در فارسی یک مقالۀ یا معرفی کتاب هم ننویسند؟ دیدم که خیلیها به مقصد گردشگری در این برنامهها شرکت میکنند. دوم این که چون عرصۀ آینده شغلی در کشورهایی مانند هند و پاکستان برای فارسیآموزان تنگ است، اگر برنامههایی مانند تربیت در ترجمه ایجاد شود میشود نه تنها آثار زیادی را به فارسی و از فارسی به زبانهای دیگر ترجمه کرد بلکه راه درآمدی برای فارسی آموزان باز کرد وگرنه من حتی کسانی را میشناسم که باوجود استعداد فوقالعاده در فارسی مجبور اند سر مغازه دیگران ملازمت کنند و حتی خیلیها بی شغل با زندگی در جنگ اند. رونق و احیای فارسی بدون حمایت مالی در کشورهای مانند هند و پاکستان غیرممکن است.
13. اگر نکته ای در این گفت و گو از قلم افتاده و دوست دارید در مورد آن صحبت کنید، ما در خدمت شما هستیم؟
خیلی ممنونم. البته در خصوص سایت شاعران پارسی زبان یک پیشنهاد دارم. خیلی خوب میشد اگر ستونی مستقل با عنوان «ایرانشناسان خارج از ایران» ایجاد میشد که در آن اساتیدی که در کشورهای مختلف مشغول به خدمت فارسی هستند همراه با آثارشان مورد معرفی قرار میگرفتند. و همچنین، میبینم که دوستان سایت کمتر حوصله خرج میکنند برای خواندن اشعار یک دیگر و خصوصاً امثال ما که ایرانی نیستیم، این خوب نیست، اشعار باید با دقت خوانده شوند چون نقد و نظرها باعث رشد شاعر اند نه تعریفهای مانند «دستمیرزاد» و «خیلی خوب بود» و «بر دل نشست»…
13. در پایان ما را به اشعاری از خود میهمان کنید؟
خوب، دو غزل از خود را تقدیم شما میکنم:
لطفی کن و خورشیدِ درخشان برسان، بخت!
ما را چو غباری به سواران برسان، بخت!
ایمانِ ریایی اگرم هست، به کفر آر
کفری اگرم هست، به ایمان برسان، بخت!
از طرّۀ آن یار، روا دار نسیمی
یک شمّه ز انفاسِ بهاران برسان، بخت!
تا کی غمِ ناکامی و بیجامی و خامی؟
یک قطرۀ می از لبِ جانان برسان، بخت!
دلتنگیِ دیدار، عجب آفتِ جان است!
پیکی به من از محفلِ یاران برسان، بخت!
نیکوست هر آن چیز که آید به کف از دوست
اندک برسان، بخت! فراوان برسان، بخت!
(2)
عاشقت پا به گِل و صیدِ غم و مسئلههاست
مثلِ گیسوی تو که سلسله در سلسلههاست
او چو آیینه ز حالِ دلِ من واقف نیست
نکنم شکوه و البتّه ز خویشم گلههاست
شب بی صبح ، دل چاک ، جنون ، تاول پا
رهرو کوی تو را بیشتر از این صلههاست
بحرِ ذاتم همه طغیانیِ ذوقِ تبِ توست
موج در موج، همه زلزله در زلزلههاست
فارغم از تو و مشغول به تو در همه حال
شعر در وصفِ رُخت، ماحصلِ مشغلههاست
تهیه و تنظیم: مرضیه فرمانی