شاعران ایران، هند، پاکستان و افغانستان یکم بهمن، زادروز دکتر علیرضا قزوه را با زبان شعر تبریک گفتند.
مصطفی محدثی خراسانی:
نه از تهدیدهاترسیده بودی
نه حرفت را به زر سنجیده بودی
شهادت می دهم در محضرعشق
سرودی آنچه را حق دیده بودی
نغمه مستشار نظامی/ اسفند 91:
سلام شاعر مردم،سلام شاعر ایران
نفس بکش که بریزی به جان قافیه طوفان
(نفس-قصیده ) بخوان تا قصیده زنده بماند
سپید حرف بزن تا سپیده تازه کند جان
سلام شاعر دیر آشنای گریه شب بو
سلام شاعر درد آشنای گریه پنهان
ببار بر دل خشکیده مان تغزل رویش
بریز در نفس شعرمان تبسم ایمان
صریح و ساده بگو حرفهای کهنه دل را
لباس شعر بپوشان به زخم تازه انسان
به یمن یکدلی شاعران پارس به پا کن
بساط شاعری ات را به زیر سایه باران
بریز جرعه ای از آن رباعیات سلیست
بخوان ترانه و ما را ببر به سمت خراسان
قطارشعر شمال و جنوب و مغرب و مشرق
دلش خوش است که از تو شنیده است فراوان
تو مرد خاکی دیروزهای جبهه و جنگی
تو مرد ساده امروزهای قزوه و قرآن
قسم به آیه آخر که سوره شعرا را
نجات داده ای از چشمهای هرزه شیطان
نگاه آینه از باغ سیب سرخ تو خوشبو
دو چشم (مرغ رها) از شهود شعر تو خندان
نفس بکش که نفسهای ممتد تو بپا خواست
که شعر را بکشاند به کوچه و به خیابان
نفس بکش که تویی آنکه می تواند و باید
به شعرمان بدهد با شعور خود سر و سامان
نفس بکش نفست پربهاست حضرت شاعر
نمی فروشی و نفروختی کلام خود ارزان
نفس بکش نفس صبحدم! ستاره روشن!
بهار سبز بصیرت!بیان سرخ شهیدان!
چه خوب انس گرفتند با کلام تو مردم
جوان و پیر تو را خوانده اند از تو چه پنهان
جوان و پیر، زن و مرد،آشنا و غریبه
هزار طایفه بر سفره کتاب تو مهمان
چه حکمتی است که با هر زبان نشسته به دلها
به جز بر آمده از دل، به جز بر آمده از جان
هزار شکر که (آوازهای صبح بنارس)
رسیده با نفس تو به عصر خسته تهران
هزار شکر که هستی به لطف حضرت مادر
بمان امیر غزل در پناه خالق رحمان
دکتر احساناالله شکراللهی:
متولد : "علیرضا قزوه"
باترامپضد: علیرضا قزوه
مینوازم برای میلادش
با تُرمپد: علیرضا قزوه
میزند تا به گل بیابد دست
با سرش هِد، علیرضا قزوه
شده استاد هردو فن در دهر
طنز با جِدّ: علیرضا قزوه
کرده شاعر هرآنکه میفارسید
سیک و ملحد: علیرضا قزوه
تا ببافد به پای مضمون شعر
مترصد: علیرضا قزوه
زدهگردن به شعر شورانگیز
هرچه مفسد علیرضا قزوه
شعر ماها به پیش اشعارش
شده کاسد، علیرضا قزوه
قافیه ته کشید و تبریکم
شده قاصد، علیرضا قزوه
عبدالرحيم سعيدي راد:
قصيده اي با رديف علي رضا قزوه:
ترد و نازك عليرضا قزوه
چُست و چابك عليرضا قزوه
حرف خود را هميشه و همه جا
ميزند رُك عليرضا قزوه
در گوشي به خنده مي گويد:
دائما جُك عليرضا قزوه
چون عقابي به لاشه اشعار
مي زند نُك عليرضا قزوه
گاه گاهي به يك نخ سيگار
مي زند پُك عليرضا قزوه
بعد قايم شدن به يكباره
گفت: سُك سُك! عليرضا قزوه
رفته بودم به قله اورست
دیدم آن نوک علیرضا قزوه
خبر آمد که در سواحل سند
کشته ۱۰فک علی رضا قزوه
كم تحرک «حسين جعفريان»
پُر تحرک علیرضا قزوه
در سفر کم نمی گذارد هیچ
از تدارک عليرضا قزوه
رفت معبد به رسم هندوها
با تمسُك علیرضا قزوه
نمک آورده است از دهلي
با تبرُّک علیرضا قزوه
جنس وارد کند ولی ندهد
حق گمرک علی رضا قزوه...
مثل خياط شعرهايش را
می زند کُک علیرضا قزوه
گرچه چندين هزار دارد بيت
بی تملک علیرضا قزوه
شعر را در اتاق سي سي يو
مي دهد شوك عليرضا قزوه
عزیزمهدی- هند:
آمدی که از دلها بارِ غصّه برداری
چشمِ هند روشن شد، ای چراغِ بیداری!
شعرهای زیبایت، نورِ چشمِ امّید است
چشمِ ما به سویِ توست، رویِ چشم جا داری
از زلالیِ شعرت، آب گشته آیینه
آه، رفته از سینه، ننگِ خواری و زاری
زنده شد مگر «اقبال» در قیامتِ شعرت؟
زنگِ وقتِ بیداری! رنگِ بخت و هشیاری!
این سپهر، صدها سال، رسمِ بیوفایی داشت
پیشِ تو سپر انداخت، تا کند وفاداری
ای نوادهی «بیدل»! این زبانِ شیرین را
پاس داشتی در هند، با نوید و دلداری
هند، بر وجودِ تو، افتخار خواهد کرد
تا ابد فروزان باش، ای چراغِ بیداری!
علی داوودی:
قزوه شاعری به معنای کلمه اجتماعی ست
گذشته از اندیشه و محتوای اشعار و آثارش مدام در فکر و پیگیر شکل گیری اجتماعات شاعران بوده
این رویکرد در تمام حوزههایی که قزوه در آن کاری کرده کاملا مشهود ست
از همان صفحه بشنو از نی که صفحه حشر و نشر شاعران بود تا گردآوری کتاب های تکا و جشنواره شعر تا آشنایی با شاعران جهان و سفر گروهی متقابل شاعران ایران و غیر ایران تا فعالیت در فضای مجازی از دوره وبلاگ تا تلگرام و...
به برکت همین نگاه تشکلی و گروهی بسیاری از مشکلات شعر و شاعران حل شده و گره هایی از معیشت افراد گشوده شده
بزرگداشت هایی به عمل آمده
چهرههایی کشف و معرفی شده
مراکزی راه اندازی شده
دوستی هایی شکل گرفته
و...
همه اینها یعنی نیروی محرک موتور شعر اجتماعی انقلاب در چند دهه
فراموش نکنیم قزوه کسی ست بیشتر شعرها را برایش گفتهاند از شعر جدی مودب تا اخوانیه هایی به طنز و به جد از ایرانی و غیر ایرانی.
در این هوای همیشه سرد بهمن همچنان دمت گرم و سرت خوش باد استاد
وحیده افضلی
یک آسمان شعری و می باری
واژه به واژه کهکشان ات را
من دوست دارم شعرهایت را
من دوست دارم واژگان ات را
شاعرتر از تو در دیارم نیست...
مانند تو در روزگارم نیست
نه! هیچ کس مثل تو شاعر نیست
پس داده ای تو امتحانات را
مرد ِ صبور ِ صادق ِ مومن!
مرد ِ غزل های شگفت انگیز
زخم زبان حتی نشد مانع :
( لبخندهای مهربانات را)
حال جهان را خوب میدانی
هی سورهی انگور میخوانی
در سرزمین ِ شعر می کاری،
این بذرهای زعفرانات را
بر دوش تو بار گرانی هست...
باری که باید برد تا منزل
بگذار روی شانه های ما...
بخشی از این بار گرانات را
ما را دعا کن حضرت استاد
(شاگردهای لایقی باشیم)
وقتی که داری باز میخوانی:
" ترکیب بند ِ کاروانات را "
تاریخ ارسال خبر :
1398/11/1 در ساعت : 12:53:25
تعداد مشاهده این خبر :
290