
27
ما چگونه دو ملت شدیم ؟!
علی محمد مودب
__________________________________________
برای من افغانستان جدای از هویتم نیست، زیرا من خراسانی هستم و از کودکی در روستاهای تربت جام با دوستان افغانستانی دمخور بودیم. از اولین خاطرات کودکی من این است که پیرمردی را که در برف گیر کرده بود، پیدا کردم و به خانه آوردم و در آن کاسههای بزرگ که همه از آن غذا میخوردند، شیر تعارف کردیم. این پیرمرد شیر را نوشید و در آن هنگام مظلومیت و رنج را در چهره وی احساس کردم.
هنوز برایم مفهوم نیست ما چگونه دو ملت شدیم. ما بسیار به هم نزدیک هستیم. ما فرهنگیان باید این دو ملت را به هم نزدیک کنیم. همه یک فرهنگیم و همه یک تنیم ، اما تکه تکه شده و تبعید شده هستیم.
ناخودآگاه نویسی که در شعر وجود دارد، شعر افغانستان را بسیار تلخ و سیاه کرده است. ما به شاعران افغانستانی پیشنهاد می کنیم از این ناخودآگاهی نویسی و از این لاک بیرون بیایند و روشنایی را به شعرهای خود راه دهند و به سمت حماسه بروند. هم شما و هم ما یک پدر بزرگ مشترک داریم به نام « اقبال لاهوری » ، سعی کنید به اقبال لاهوری اقبال بیشتری داشته باشید.
ما دو نوع خیال داریم . یک نوع خیال منفعل است و یک نوع خیال فعال ، من خواهش میکنم که دوستان شاعر افغانستانی از این خیال منفعل به خیال فعال بروند .
تاریخ ارسال :
1392/3/1 در ساعت : 20:55:7
تعداد مشاهده :
888