مولانا «ابو ذئیب ذئب بن کلب بن سنّور بن فاره» در محفل جمعی از اصحاب ادب ، غزلی آیینی از شاعری حکمت آشنا قرائت فرمود بدین مطلع:
نزدیک شدم چون به حریم بارگاهش
گوئی که دلم مست شد از شوق نگاهش
«ابی مجرّد حامی حمامه» که اوستادی خِرّیت در علم عروض و معتقد به انجام فروض بود اشکال کرد که مصراع نخست این سروده را در وزن خللی آشکار و دل آزار است که همّت سراینده را در رفع و دفع آن می طلبد. و هم از این جهت که این مصراع، مطلع غزل است و مطلعِ هر سروده ای را شایسته و بایسته این است که از حُسن تمام برخوردار و چون زهرالرّبیع گل سرسبد ازهار باشد، اهتمام در رفع این خلل تام ضروری تر است.
«ابو ذئیب ذئب بن کلب بن سنّور بن فاره» همچون آتش پر شراره بر آشفت و رخساره برافروخته چنین گفت: چه یاوه می بافی و چون مدعیان نابخرد بیچاره می لافی که سراینده این اثر فاخر و عاطر خود جناب حکیم است که در فنون و صنایع ادب مردی علیم و فهیم است و سیر تا پیاز علم عروض را اگر بیشتر از چون توئی نداند، کمتر نمی داند. معظّم له که زنگ حقد و کین از آیینه ی دل سترده و کار خود از ابتدا به کاردان ازل و ابد سپرده دراین وادی پر سنگلاخ با گامهایی شمرده از اختیارات شاعری بهره برده است و تو ندانی که یکی از این اختیارات، قاعده ی قلب است که گویی قوّه ی درکش از همچو تویی سلب است .شک ندارم که در رکن سوم از مصرع نخست اختیار قلب اعمال گردیده و حکیم از این بابت بسی خوشحال گردیده است و هیچ خللی در وزن این سروده ی فاخر که حاصل طبعی نادر و خاطری عاطر است نیست.
«ابی مجرد حامی حمامه» از این برآشفتگیِ ابو ذئیب به قهقهه افتاد و داد سخن چنین داد: عزیز جانم و ای حکیم بخرد سخندانم . این سروده را وزن (( مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن)) است و بحرش (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) است که بین عروضیون معروف است.
و اختیارِ قلب آنجاست که شاعر به ضرورت چه در معنا و چه صورت دو هجای کوتاه و بلند را که در جوار هم و یار و مددکار همند جابجا کند و سخن بدین شیوه انشا کند. نه آن که خود هجای بلندی را بی اندکی اکراه کوتاه یا هجای کوتاهی را بلند و به زعم خود خاطرپسند کند.
و تو ای «ابو ذئیب» پر فریب. از این اصطلاحات سر در نیاوری که بضاعتت مزجاة و زنگهای عجیب و غریبت برمرآة است. لیکن اگر امری میسّر و کاری بی دردسر است سراینده ی سروده و آن خوش آینده ی آزموده را که به قول تو خود حکیم است و بر سیر تا پیاز علم عروض علیم و از چون منی بهتر می داند و اشتر به تبحر و تمهر می راند، بگو که «ابی مجرد حامی حمامه» گفته است که:
شاعران را اختیار است که در برخی اوزان بی اندکی خوف از خسران به جای «-U»، «U-» بیارند، و یا به عکس آن عمل نمایند. و این کار را در اصطلاح «قلب» گویند. که در تبدیل مفتعلن به مفاعلن و یا در تبدیل مفاعلن به مفتعلن دیده و پسندیده شود. یعنی شاعر اگرچه بی کار یا پر کار است به طبق قاعده مختار است به جای مفتعلن، مفاعلن و به جای مفاعلن، مفتعلن بیاورد؛ یعنی جای «- U» را با «U -» و بالعکس عوض کند و اگر مریض به تمارض است ترک مرض کند و از این عمل خویش بی نهایت حظ کند.
و او را بگو که ای حکیم علیم و فهیم در مصراع مطلع سروده که بدان نحو بسی ناهنجار بوده، اثری از اختیار قلب دیده نمی شود و نزدارباب ادب برگزیده نمی شود و در رکن سوم این مصراع وزن بی هیچ شکّ و شبهه ای دارای خلل است و مؤید ادعای کمین قول جناب خوش عمل است.
و نیز او را بگوی که حکیم را شایسته و بایسته چنین است و موافق آیین و دین و امری وزین و رزین است که وقتی ذیل سروده اش نظری از سوی هر شاعر رهگذری باشد آن نظر را تایید و بل صاحب نظر را تبجیل و تمجید کند تا آن شاعر ناچار از آن نگردد که مبالغی فسفر مغز خرج نماید ونظر خویش را در بخش نقد درج نماید.