روزگاری به دهی ویرانم
گذر افتاد به گورستانم
دیدم آنجا دو سه قبر بی سنگ
به ردیف و یله و تنگاتنگ
بود آنجا همه تسخیر سکوت
هی دعا خواندم و هی کردم فوت
کرد یکباره چو خرگوشانم
وحشت وادی خاموشانم
چون که افزودم برسرعت گام
تا رها گردم از آن هول تمام
ناله ای صیحه ی جان آزاری
آمد و خورد به گوشم باری
کنجکاوانه پی ناله ی زار
رفتم و دیدم بر تازه مزار
زنکی پیر و ز پا افتاده
سر بر آورده صدا سر داده
هر نفس مویه کنان موی کنان
به مثالی که بود خوی زنان
گاه بر سینه و گه پا می زد
نعره ی وای خدایا می زد
هیچ کس در بر آن پیر نبود
تا تسلی دهمش دیر نبود
قدم آهسته شدم جانب قبر
تا تسلی دهم آن فاقد صبر
بعد یک فاتحه چندین صلوات
تسلیت گفتم و گفتم هیهات
آخرین منزل ما چون اینجاست
این همه شیون و شین تو چراست؟
از چه پر سوز و گدازی نالان
همچو مرغان شکسته ی بالان؟
آتش ناله چنان افروزی
که دل سنگ مرا هم سوزی
کیست این مرده؟تو را نسبت چیست
با وی و چند بباید بگریست؟
شیونی کرد و کفی خاک به سر
ریخت آنگاه مرا گفت: پسر
پسری تاج سری چون شکری
داشتم مرد و ازو نی اثری
پیش از آنی که مرا غم بخورد
کاش آید که مرا هم ببرد
پسرم ها پسرم ....... وا پسرم
گل پژمرده ام ای تاج سرم
نچ نچی کردم و با حالت زار
گفتمش تسلیتی دیگر بار
زال را چون که مهیا دیدم
نکته ای چند از او پرسیدم
گفتم این مرده ی تو طاب ثراه
بود آیا به جهان اهل گناه؟
گفت: نی...نی پسرم پاکی بود
نه شرابی و نه تریاکی بود
گفتم آیا شده کز راه مجاز
زنده چون بود شود دخترباز؟
گفت: این حرف چرا می گویی؟
شرم کن...راه خطا می پویی
پسرم نور دلم غیر از من
شد چهل ساله ندید اما زن
گفتم: آیا شده بود آن مرحوم
که به قول ننه باشد معصوم
لب به سیگار کند آلوده
پیپ آیا به کنارش بوده؟
شد گراسی و حشیشی بکشد؟
چرس و بنگی کم و بیشی بکشد؟
یا شود شیفته ی موسیقی
گرچه دوراست که با آن بیقی
اهل دل باشد و حال آن پسره
گفتم آهسته: چو گاو نکره!
گفت : حاشا که نرفتی به خطا
یک قدم در همه عمرش حتی
پیرزن گفت و منش پرسیدم
تا که شب آمد و پر ترسیدم
خاستم از پی تودیع و به او
گفتم: ای مادر خوش طینت و خو
ما که رفتیم تو و این تل خاک
گونه مخراش و مزن دامن چاک
چند نالی تو که:حیف از پسرم؟
پسرت نیست...بگو مرده خرم!
چند باید که چنین زار گریست؟
زیر این خاک تو را کره خریست
****
گفتم اینها همه... اما هزل است
هزل از مرتبه ی حق عزل است
به مثل گفتم و گفتم شاید
خنده ای بر لب یاران آید
ورنه اینها همه کاریست خطا
در خور هر بشر بی سر وپا
می و تریاک و ازین قسم مواد
خود نصیب من و احباب مباد
الغرض هرکه در این دنیا بود
گر نه آماده ی خدمتها بود
مرده بهتر که چو انعام زید
خورد و خوابد و آنگاه ر...
آدم آن است که در عالم خاک
ضد می باشد و تریاک و کراک
تا که جان داشت به خدمت کوشد
کی کشد تریاک؟کی می نوشد؟
مرگ بر آن که به دختر بازی
رو کند با همه ی غمازی
مرگش ار با زن و دختر باشد
ماده بگذارد و با نر باشد!!
گر بود دیر دودر عشرتگاه
هست بدتر ز جهنم والله
هرکه چون«خوش عمل» آدم باشد
کی پی عیش دمادم باشد؟