ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



این سنگلاخ جاده ،دست انداز شیطان است
لبهای تشنه را به تماشای غم ندوز 
بیهوده است اینهمه دیوانه ، سوخت و سوز
 
گاهی فرار کردنِ از شب ،نمی برد 
پایان جاده های تو را تا مسیر روز 
 
ای شعله ای که سر زده ای بر سکوت شب
شب ماندنی ست اینهمه با جان و دل نسوز 
 
شب رخنه کرده است دراعماق نیستی 
داسی ست روی گردن ِمن ، ماه کینه توز
 
پیشانی مرا و خیال تو را زده است
وصله بهم بدون کمی مِهر، پینه دوز
 
باید برای دلهره هایم بیاورند 
از باغ های روشن آنسوی شب ، بلوز
 
 
من از لباس کهنه ی پاییز خسته ام 
پیراهن از بهار برایم،  بیا ، بدوز 
 
دارد مرا به چله ی افسوس می کشد 
بی اختیار و دل زده از حجله ی تموز 
 
با مشکلات ،
ساخته ، یک عمر ، زندگی 
مرگ است آنچه با دل من می شود نشوز 
 
 
فصل هبوط کردن آدم برای هیچ 
از چال گونه های گست می کند بروز 
 
تو سیب می دهی سر آن شاخه های دور 
من با نگاه ،
عاشق غم چیدنم ،هنوز....

(2)
چه سود داشت بجز دست و پای بسته نداشت 
گلی بغیر تو گلدان ِسَر شکسته نداشت
 
چه سود داشت هوائی ِخاطرت بشود 
کسی که غیر دلی از زمانه ، خسته نداشت 
 
بگیر موی رها را پرنده را از باد 
اگر چه بخت گره از گره ، گسسته ، نداشت 
 
چه سود داشت که بارش زمین بیفتد، آن _
درخت که ثمرش سیب بود و هسته نداشت 
 
هزاربلبل ِدستان ِسر سپرده به غم
بغیر آه صدایی به دل نشسته نداشت 
 
هزار و یک هوس از سرب ِداغ ساخت ولی 
یکی ازآن همه چاقوی تیز ، دسته نداشت
 
به گوش باد خبر می برد به من ، چشمت
دری به دوزخ دیوانه خانه ، بسته نداشت
(3)
بگذار سری بر سر زانوی من آرام
یا شانه بکش پنجه به گیسوی من آرام 
با کفر بزن زل به من و روی من آرام 
عطرت زده از موی تو سر ، سوی من آرام 
 
آرام نگیرم مگر از دست تو ای عشق 
خورده است دل خسته به بن بست تو ای عشق 
 
بایست که آه تو اثر داشته باشد 
سنگی به دل تنگ گذر داشته باشد 
دل دادن ِبیهوده ،خطر داشته باشد 
از کار دلم، مرگ ،خبر داشته باشد 
 
این تنگ بلور است که افتاده برآن سنگ 
ما را به کجا می کشد آواره گی از جنگ 
 
جز مخمصه ات بر سرم آوار ندیدم 
از خود زنی ات جز شب خونبار ندیدم 
از تو به تو جز ماتم بسیار ندیدم 
گل بودی و هرگز گل ِبی خار ندیدم 
اینگونه به خود فرد ستمکار ندیدم 
 
بایست تو را تنگ در آغوش بگیرم 
شعله بزنم از تو و خاموش بگیرم 
 
بایست فراری شوم از پیرهن شب 
خیری نرسیده به من از جان و تن شب 
ماسیده، مرا ،پوست غم بر بدن شب
تا گور، مرا می برد آخر کفن شب
جان می کند از سینه ی من گورکن شب
 
فردا که شود هیچ نباشد اثر از من 
خاکستر بر باد ندارد خبر از من 
 
سینه نزن ای دوست توهم در صف دشمن 
جنست نکند شکل گرفته است از آهن 
یک امشبه را حوصله کن با نفس من 
بر تاول چرکی نرسان کینه ی سوزن 
 
از من به تو رفته است سواری به بخارا 
تا شکل بخار است هزار آه مدارا 
 
داد است که سر می برد از اشک به بیداد 
بین من و تو آخر این قصه چه رخداد 
باید بروم تا ابد الدهر من از یاد 
داده است مرا سلسله ی موی تو بر باد 
 
چون برگ فراری شده از چله ی پاییز
هی اسب نتازان به دلم حضرت چنگیز 
 
بایست چه خیری من از آینده ببینم 
تا ملغمه ای دل زده از شک و یقینم
تا بوده همان بوده و تا هست همینم 
از شاخه نبایست تو را سیب بچینم
 
از کشتن ِحس ِمنِ دیوانه بپرهیز
یا اینکه مرا جان به لب از دار بیاویز
 
 
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
#ترجیع_بند
#ترکیب_بند
#مخمس
#غزل_امروز 
#مجموعه_نامتعارف 
#غزل_نوین_ایران... 
#غزل_دلتنگی 
#کلاسیک_محور 
#غزل_کلاسیک 
#شعر_گرافی 
#غزل_نوشت 
#شعر_معاصر 
#غزلسرا_معاصر 
#درمتداد_شعر 
#غزل_مجموعه 
#غزلسرایان_معاصر
 
رنجی به نام زندگی
اندوهِ انسان است 
انسان، همان، بازنده ی از قبل ،  نالان است 
 
فرقی ندارد وسوسه بافی ست یا عشق است
آدم همان بازیچه ی دست خدایان است 
 
تفریح بهتر از من تو نیست در دنیا 
این مزد آدم های بیش از بیش نادان است 
 
شاید تنوع داده بر بازی ، خدا ، با عشق
در پشت پرده دستهای شوم پنهان است 
 
اینکه بخندی روبروی آنکه عمری را 
از ترس دل دادن به تو سر بر گریبان است 
 
اصلا برو دنبال کار خویش ، می خواند: 
این را به گوش کوچه بادی که غزل خوان است
 
ما رفته ایم از دست مدتهاست می بینند:
از دور هم آبادی ما ، تلِّ ویرانه است 
 
آنچه دهان واکرده در این پوستین درد است
بی حرمتی بر زخم ها، کار نمکدان است 
 
یک عمر بیراهه نرفتیم و زمین خوردیم 
این سنگلاخ جاده ، دست اندازِ شیطان است 
 
آبادی ما ابتدای حس ویرانی ست 
آبادی ما کعبه ای در کنج میخانه است
 
مزد هرآنکه عاشقی کرده است ، 
پوسیدن _
در پوستین گرگ و میش ِعمق زندان است  
 
رودی که پایانش شود دریا ،طبیعی نیست 
سر منشأ عشق و جنون، اندوهِ طغیان است 
 
بشکاف قلب نیل های مانده اینسو را 
فرعونِ در رگهای من ، در حال عصیان است 
 
یک نقطه ی پایان برای دوستت دارم 
یک نقطه ی آغاز آنسوی خیابان است 
 
هر کوچه دلتنگی و هر شهری شبیه این _
پس کوچه های سوت و کور شهر تهران است 
 
یک کافه ، یک رویا و یک تنهایی بی حصر 
محصول آدم های دلگیر از زمستان است
 
 
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
#ترجیع_بند
#ترکیب_بند
#مخمس
#غزل_امروز 
#مجموعه_نامتعارف 
#غزل_نوین_ایران... 
#غزل_دلتنگی 
#کلاسیک_محور 
#غزل_کلاسیک 
#شعر_گرافی 
#غزل_نوشت 
#شعر_معاصر 
#غزلسرا_معاصر 
#درمتداد_شعر 
#غزل_مجموعه 
#غزلسرایان_معاصر
 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1403/11/22 در ساعت : 20:42:11   |  تعداد مشاهده این شعر :  11


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 1,501 | بازدید دیروز : 23,663 | بازدید کل : 122,002,499
logo-samandehi