ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



يكي نبود...يكي بود؛مثل من يا تو


يكی نبود...یكی بود ؛  مثل من یا تو...



همیشه فاصله ای هست...بین  من با تو...



 



میان همهمه هایی؛ كه خسته از وهمند؛



{همیشه فاصله ای هست} ...را نمی فهمند؛



 



كسی شكست میان دو تای پنجره اش



كسی گذشت ؛ از اقرار؛ لای پنجره اش



 



نشست پای خیالت ؛ كنار پرده ی رنگ



شكست بازوی خود را میان مصحف و چنگ



 



كسی كه رمز نگاه تو را نمی فهمید



كه بی بهانه به هر گریه ی تو می خندید؛



 



قلم به بوم تو می زد كه رنگ بردارد؛



قدم به كوی تو می زد كه سنگ بردارد...



 



رسید؛ پای پیاده به جاده های شلوغ



گذشت از همه ی وعده های پوچ و دروغ...



 



خیال عشق تو او را كشاند؛  تا لب  تب



و سوخت مثل چراغی كنار جاده ی شب



 



به این امید كه شاید دوباره برگردی؛



تو صبح زود ...ازین كوچه  هم گذر كردی...



 



زمان گذشت؛ و چشمان پنجره خوابید



نمی رسیم بهم ؛ در سراب این تردید



 



تمام شهر ؛ به جز چشم خیس من خواب است



همیشه فاصله ای بین تشنه و  آب است...



...



 



صبح(راشین گوهرشاهی- هفتم اسفند 1390)



 



 طرح از راشين گوهرشاهي:1389


کلمات کلیدی این مطلب :  يكي ، نبود...يكي ، بود؛مثل ، من ، يا ، تو ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/12/8 در ساعت : 10:39:46   |  تعداد مشاهده این شعر :  1263


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکرم بهرامچی
1390/12/10 در ساعت : 9:57:7
قلمت زیبا و ژرف و وسیع است و شاعرانه
----------------------------

سپاس از شما نازنين
مصطفی معارف
1390/12/8 در ساعت : 12:41:24
با سلام خواهرم خانم گوهر شاهی گرامی ، هر موقع تصویر شما را در صفحه اول می بینم برای خواندن شعرتان و صد البته دیدن نقاشی های زیبایتان درنگ نمی کنم .
سلامت باشید و هنر مند.
------------------------------------------------------------
سلام و بينهايت سپاس از اينهمه فروتني. دلگرممان مي كنيد به حضور بيشتر...
زبان براي قدرداني قاصر است.
ابراهیم حاج محمدی
1390/12/8 در ساعت : 19:57:8
سلام علیکم

سروده ی زیبائی است استفاده کردم .







--------------------------------------------------------

ممنون از شما بزرگوار
علی‌رضا قزوه
1390/12/9 در ساعت : 8:48:32
سلام. یادداشتی خصوصی فرستادم. نقد کوتاهی ست بر کارتان.
-------------------------------------------

سلام استاد بزرگوار
نمي دانيد توجه فروتنانه شما چقدر روح را به وجد مي آورد...دليل اشتباهاتي كه در شعرم مي بينيد را پاي ناآگاهي ام بگذاريد نه بي توجهي ام...متاسفانه به قواعد شعر آگاهي چنداني ندارم و در سرودن فقط از ذوقم و انديشه ام تبعيت ميكنم. مي ترسم بيشتر قواعد شعر را بخوانم و بدانم و آنوقت زبانم در سرودن گنگ شود و دستم در نوشتن بلرزد. دل خوش كرده ام كه پس از سرودن؛ ايرادات شعرم را از قلم بزرگواران اين سرا بخوانم و بدانم تا در شعرهاي بعدي مرتكبشان نشوم. توجه برادرانه ي شما و ديگر بزرگان اين ذوقها را شكوفا ميكند و اين فكرها را متعالي. لطفا ذكر ايراد را از شعرهاي اين حقير دريغ نكنيد. لطفتان مستدام استاد گرانقدر.
محمد تقی قشقایی
1390/12/9 در ساعت : 11:48:13
سلام سرکار خانم
طرح و شعر هردو زیباست.
-----------------------------------------

با عرض سلام
ممنون از شما
علی میرزائی
1390/12/8 در ساعت : 11:16:38
سلام سرکار خانم گوهر شاهی
شعر ی پر احساس ،روان وصمیمی است
لذت بردم دست مریزاد

----------------------------------------------------------
سلام بر شما شاعر بزرگوار
ممنون از حسن نظرتون
لطفتون مستدام
سید حکیم بینش
1390/12/10 در ساعت : 18:55:3
واقعا زیبا بود این کار. زبان نرم و زیبا و همه چیز هم به جای خود. موفق باشید

---------------------------------------------
ممنون از شما شاعر بزرگوار و ارجمند
مجید مه آبادی
1390/12/9 در ساعت : 8:2:0
قلم به بوم تو می زد كه رنگ بردارد؛

قدم به كوی تو می زد كه سنگ بردارد

درود شاعر

------------------------------

ممنون از شما
صادق رحمانی
1390/12/8 در ساعت : 10:45:3
زیبا بود.
---------------------------------سلام
ممنون از شما شاعر بزرگوار
مژده ژیان
1390/12/10 در ساعت : 16:55:21
درود بر واژهاي سليس و دلنشينتان راشين جان

لطافت زنانه در قلمتان موج ميزند / قلمي كه براي من به عنوان يك زن مايه ي فخر و مباهات است

سبز و روينده باشيد


------------------------------------------------------

سلام
ممنون از شما شاعر بزرگوار و ارجمند
تحسين شما مايه ي دلگرمي و تشويق براي تلاش بيشتر است. سپاس بيكران
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/12/9 در ساعت : 2:35:38
سلام خانم گوهرشاهی گرامی
مثنوی زیبا ودل انگیزی بود .همچنین طرح تان بسیارزیباست وگویای مفاهیم عالی
سربلندباشید
-------------------------------------------
سلام بر شما شاعر بزرگوار
لطفتان مستدام
بازدید امروز : 7,944 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,563,904
logo-samandehi