ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



یٰا قَتِیلَ الْعَبِرات ۱و ۲

{{یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ۱}}


ای که ایمان مرا عشق تو بخشیده ثبات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰات
بفدای تو مرا هر چه بنین است و بنات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰات
 
می ستاید ملکت یکسره چون در ملکوت
شده دل بسته‌ی خوت
قبله گاهِ دل من هست فقط کرب و بلات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰات
 
تویی ای ماه جگرگوشه‌ی زهرای بتول
«قرّةُالعَینِ»رسول
بوده آغوش نبی مدرسه‌ی نشو و نمات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰات
 
پدرت حیدرِ کَرّار که قد کرد عَلَم
دل رصد کرد عَلَم
لات برچیده بساطش شد و عُزّی و منات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰات
 
غرقِ عشقت منم و سینه گدازم هوست
چه ببازم؟هوست
چه کنم گر که به دادم نرسی حینِ ممات؟
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰات
 
به تولای تو ما دل بسپاریم به عشق
پُر عیاریم به عشق
به ولای تو برازنده‌ی ما هست صلاه
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
تا ابد در دل من هست غم و رنج و عذاب
دل من هست کباب
اهل بیت تو چو گشتند اسیر الکربات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
«خون خورم در غمِ آن طفل که جای لَبَنَش»
شده پرخون دهنش
زده تیرش چه کسی؟ آن که پلشت است به ذات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰات
 
ابنِ ذی الجوشن اگر کرد تو را قطع نفس
شمر آن بی همه کس
نکند اینکه شفاعت کنی‌اش نزد خدات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
لعنتش باد نثار آن که جفا کرد به تو
نه وفا کرد به تو
کرده هر کس که در آن عرصه‌ی پیکار رهات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰات
 
تا ابد بی برو برگرد تویی زنده به عشق
دلت آکنده ز عشق
می‌دمد خون تو در پیکر اسلام حیات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰات
 
بگذار آه کند در دل او شعله وری
بکشد دربدری
حسرتِ زمزم و کوثر بخورد رود فرات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
«ساقی امشب چه جنون ریخت به پیمانه‌ی هوش»
شدم افسانه‌ی هوش
تازه گردانده مگر در دلم از عشق،  برات؟
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
صیقلی گشته چو در منقبتت طبع قمر
بسپارش به نظر
صله‌ای بخش به او ای تو خدا را مِرآة
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ

 @@@@@@@@@@@@@@@

 {{یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ۲}}


بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمُّي سر و جانم به فدات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
تا ابد عشقِ تو را هست عطش نوش فرات 
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
در دلم هست فقط شوق لقای تو حسین
جان فدای تو حسین
چیستم غیر ولایِ تو مگر راه نجات؟
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰات
 
بدم از سینه‌ی  پاکت به دلم شور فقط
تا شوم نور فقط
نفست گرم پُر است از تو جهان از نفحات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰات
 
علم افراشتی از عشق و قزلباش شدیم
غرق کنکاش شدیم
یاد تو در دلِ ما  هست به هنگام ممات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
من بر اینم که توئی نوح تر از نوح مرا
داده‌ای روح مرا
تا نبیند دلم از صولتِ طوفان صدمات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
چشمِ دل جمله نظر گشته و منظور توئی
منشا نور تویی
بی تو توفیق نداریم به کشف ظلمات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
شهدِ توحیدِ خداوند چشیدیم به تو
تا رسیدیم به تو
شده برچیده بساطش به تو عزّی  و منات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
من اگر مست می‌ام تحت لوای تو فقط
 به ولای  تو فقط
دم به دم می کِشد از سینه دلم پَر به هوات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
چقَدَر نام تو را ورد زبان کرد دلم
به عیان‌ کرد دلم
به تو بخشیده خداوند عجب زبده صفات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
عرش را یکسره پُر هروله پرواز توئی
چون سبکتاز توئی
دینِ ما راست قیامِ تو ستون فقرات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
توئی آن کس که دلم هست برای تو کباب
می کشد دل چه عذاب؟ 
خواهرت زینب کبری ست اسیر الکربات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
بی‌ولای تو پذیرفته ز من نیست صلات
به دلم هست برات
جمله عالم همه تلخ است و توئی شاخ نبات
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
پرتو افشانده به دل یکسره مشکاتِ تو چون
شده دل ماتِ تو چون
بر پدر، مادر و جَدّ و خودت از ما صَلَوٰاتْ
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ
 
مدحِ تو تا بتراود فقط از طبعِ قمر
ندهد عمر هدر
صله ای مرحمتش می‌کنی از بند قبات؟
یٰا قَتِیلَ الْعَبَرٰاتْ؟

*پ ن: در سروده‌ی دوّم بر شایگان بودن برخی قوافی واقفم

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1401/5/10 در ساعت : 22:32:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  169


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

خلیل ذکاوت
1401/5/10 در ساعت : 23:13:53
احسنت
«ساقی امشب چه جنون ریخت به پیمانه‌ی هوش» لطفاً تصحیح بفرمایید.
ابراهیم حاج محمدی
1401/5/10 در ساعت : 23:30:43
درود و سپاس حضرت دوست و استاد گرامی جناب ذکاوت. اصلاح شد
بازدید امروز : 37,912 | بازدید دیروز : 16,797 | بازدید کل : 152,486,708
logo-samandehi