شعری در مرثیه تمام انبیا و اولیا
از ازل حوا دلش غم داشت آدم بیشتر
با غم هابیل هم شد غصه کم کم بیشتر
گرچه ابراهیم اسماعیل را قربان نکرد
درد هاجر بود در جریان زمزم بیشتر
مادر موسی فقط قنداقه را بر آب داد
شیرخوارش را بغل میکرد او هم بیشتر
بر سر یحیی چه آمد غرق خون تشت طلا
میرسی اینجا به عاشورای حرفم بیشتر
نوحههای نوح تا یعقوب وُ دوری از پسر
میگرفت از کوچه ها دلشوره مریم بیشتر
از صلیب فتنه عیسی را خدایش کرد دور
چون نفس های مسیحا بود از دم بیشتر
تا که احمد دست حیدر در غدیر خمُ گرفت
رفت وُ بعد از رفتنش شد قامتی خم بیشتر
آتش نمرود بعدش بر در حیدر نشست
کعبه شد بتخانه بار دیگر ، عالم بیشتر
قصه را خاموش میکردم که پهلویش شکست
آن شب قدری که بود از عرش اعظم بیشتر
سر پس از پهلو شکاف کعبه را تکمیل کرد
شق خورشید از قمر کرد ابن ملجم بیشتر
مجتبی شاه کرَم خونینجگر شد آنکه بود
بخششش از قیصر وُ کسری وُ از جم بیشتر
یک نفر هر ماه در راه است، او ، آری حسین
میخرد هر ماه ما را هر محرم بیشتر
لحظهای موسی به نیل آمد و سقا تا فرات
نیل بر هم ریخت اما نهر علقم بیشتر
ای فدای صبر زینب هستی ناقابلم
تا اسیر ناکسان شد گشت ماتم بیشتر
زهد زین العابدین با علم باقر غرق غم
دانش صادق و موسی بود از یم بیشتر
قلب آهوها پس از این ساکن باب الرضاست
من خراب سردر بابالجوادم بیشتر
در قفس شیر گرسنه پای هادی اشک ریخت
در امام عسگری اسرار مبهم بیشتر
ناجی عالم قیامش هست با نام حسین
میزند هر جای دنیا عشق پرچم بیشتر