1
به دل نا گفته صدها حرف دارم
ميان سينه زخمي ژرف دارم
به روي پوستين سالخوردم
زمستان در زمستان برف دارم
2
به گوش ام خش خش پاييز زرد است
دل ام ميعادگاه زخم و درد است
نمي آيد صدايي از در و دشت
"هوا بس ناجوانمردانه سرد است"
3
سرود برفي گنجشگكي خرد
مرا با خود به دنياي دگر برد
دوباره جيك جيكي كرد و آن گاه
ميان برف هاي ناگهان مرد
4
تمام كوچه ها از برف و يخ پُر
نگاه ام روي يخ ها مي خورد سُر
ز حجم برف روي شاخه هايش
درختي در خيابان مي زند غُر
5
سكوت و جمعه و برف است و سرما
تنيده روي ذهن ام تور رويا
قلم در دست، در كنج اتاقي
نشسته شاعري تنهاي تنها
6
هوا بر دوش دارد كوله ي برف
زمين زيباست از منگوله ي برف
نياشوبد خدا را پاي گرگي
به روي دشت ها قيلوله ي برف
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/10/25 در ساعت : 7:38:44
| تعداد مشاهده این شعر :
61000
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.