شاعران پارسی زبان ، دفتر شعر

مشخصات شاعر

نام شاعر :  عبدالله امان
وب سایت شخصی
شغل : شغل آزاد
تحصیلات:  فارغ تحصیل
تاریخ عضویت در سایت :   1390/4/17 در ساعت : 12:10:52

کد حمایت از من برای وبلاگ شما

كافه ى چشم

اشعار

زندگی نامه شاعر

اشعار ارسالی کاربر

:: بی سبب در باطن دل غم نمی آید مگر /با خدا رنگ عدم تصویر کردن مشکل است
:: الهی عاشقش کن کز دل بیتاب من آید/ وگر نه تا قیامت واقف از دنیا نمیگردد
:: به سوی دل نظر کن، آتش عریان را بنگر
:: رباعیات
:: کسی آهسته از روحم جدا شد،درد شد....انگار
:: یک لک و نو هزار و پانصد و هفت روز است که نفس کشیدم
:: به درد باطنِ من راز ریختند ز بال بیخودی پرواز ریختند
:: ما غرق گناهیم و نمی... هست درین چشم عریان فنایم و غمی... هست درین چشم
:: باطنیزم شعرم، فلسفه کاری را از جنون آموخت و افلاطون خواهی ذهنم را در ردیفِ عشق درآورد
:: عشق درمن آمد لرزه خانه های ذهنم را تکان داد
:: نقابِ چهره ام سایه میکشد
:: بیا که بی تو خانۀ ریاضیکی ام درد میکند
:: تصویر ذهنم سایه گم کرد
:: (نیت کردم ادا سازم نماز شام گیسویت)
:: این غزل به احترام استاد قزوه بزرگ ازین که پدرم در نزد خداست و شما پدر معنوی من اید
:: l
:: مژگان گزیده را به زهر نظر چه کار....... آیینه خانه را به هر جلوه گر چه کار
:: موج بدنم بیخود صد غوتة عشقی زد.... از سیر جنون دل تا گوهر دریایی
:: غزل در سبک هندی(چشم اسرار الهی رخششی درغیب داشت.... درتعّین، پرده دیدن حکمتی درکار هست)
:: غرل در سبک هندی(از یک نگاه حسن تو رنگم پریده بود .....قربان آن شوم که ترا آفریده بود

:: بی سبب در باطن دل غم نمی آید مگر /با خدا رنگ عدم تصویر کردن مشکل است

:: الهی عاشقش کن کز دل بیتاب من آید/ وگر نه تا قیامت واقف از دنیا نمیگردد

:: به سوی دل نظر کن، آتش عریان را بنگر

:: رباعیات

:: کسی آهسته از روحم جدا شد،درد شد....انگار

:: یک لک و نو هزار و پانصد و هفت روز است که نفس کشیدم

:: به درد باطنِ من راز ریختند ز بال بیخودی پرواز ریختند

:: ما غرق گناهیم و نمی... هست درین چشم عریان فنایم و غمی... هست درین چشم

:: باطنیزم شعرم، فلسفه کاری را از جنون آموخت و افلاطون خواهی ذهنم را در ردیفِ عشق درآورد

:: عشق درمن آمد لرزه خانه های ذهنم را تکان داد

:: نقابِ چهره ام سایه میکشد

:: بیا که بی تو خانۀ ریاضیکی ام درد میکند