یک مشت باغبان...
اين گمرهان به داد خزانت نميرسند
خشكيدهاي به زردي جانت نميرسند
كنج قفس دو بال تو را بسته اند، هیچ
هي آب مي دهند و به نانت نميرسند
دنياي خوبها! به خدا ميسپارمت
مردم به راز و رمز نهانت نميرسند
مردي ككش نميگزد از این نقاب ها
بيغيرتان به بار گرانت نميرسند
يك مشت باغبان كه فقط فكر چيدنند
بيشك به ياسهاي جوانت نميرسند
دل خوش مكن به چشم تر خودفريبها
اينها به نكتههاي بيانت نميرسند
اين اشكهاي شور كه با گونهها خوشند
بهتر، به زخم كنج لبانت نميرسند
####
"نادر" سخن به حاشيه بردي هزارسال
اينان به حرف شعر روانت نميرسند
از فرط روشني هدف اين نوشتهها
حتي به فكر منتقدانت نميرسند!
تاریخ ارسال :
1392/7/13 در ساعت : 14:13:36
| تعداد مشاهده این شعر :
632
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.