درود
قالب غزل از عصر مشروطه به بعد خودرا از انحصار مفهوم فقط عاشقانه رهانید وشناسنامه ی جدیدی گرفت که اوج ؟آن در شعر بعد از انقلاب نمود پیداکرد
در این شناسنامه ی جدید موضوع غزل رنگ انتقادی ، اجتماعی ،سیاسی وآیینی گرفت وشاعران در این حیطه شعر های قابل فبول وبعضأ عالی سرودند که این شیوه ی جدید در کار های حسن حسینی ،قیصر امین پور ، علیرضاقزوه ، برادران کاکایی ، محمود اکرامی، فرید و اکثر شاعران مطرح دیگر به خوبی قابل مشاهده است
در این غزل دیگر از مفهوم عاشقانه خبری نیست . اگر چه شاعر بازیرکی خاص خود نخواسته مخاطب مخاطب خود را مشخص کند ولی از نگاه من این شعر بیشتر جنبه ی سیاسی دارد
تیغ زبانت را بپوشان خوب میدانم
از حلق بیرون میکشند آخر زبانت را
این بیت که یکی از شاه بیت های این عزل است خود موید اید این امر است همان گونه که گفته شد گاهی مخاطب شاعر عارفی می شود که وارث حلاج است ومی ترسد از این که روزی اسرار نهانی را فاش کند
شاید این ایراد بر شعر وارد باشد که مخاطب شاعر در ابتدا کسی است که در خواب به خون غلطیدن جوان خودرا می بیند ولی از بیت دوم تا یک بیت مانده به پایان موضوع تغییر جهت داده وکاملن عرفانی می شود
تو وارث حلاج های رفته برداری
میترسم از روزی که اسرار نهانت را...
البته بیت عالی جناب درد را شاید نتوان در این طبقه بندی جای داد
به هر حال غزلی ناب بود که حلاوت آن را تا مدت ها با خود خواهم داشت
به امید بهروزی براب شاعر محترم