سلام بر شاعر محترم
مكتب واسوخت از جريان هاي ادبي است كه در قرن دهم از درون مكتب وقوع سر در اورد
در اين مكتب گلايه از معشوق و تعرض و حتي ترك وي نمود محتوايي خاصي دارد
روي گرداني در مكتب واسوخت به دليل شدت علاقه عاشق به معشوق است راوي وقتي زنجموره هاي فراق محور را بي تاثير مي بيند
روي بر تابيدن از معشوق را ساز مي دهد كه شايد از اين قبل معشوق را به خود مشغول دارد
و اما اين شعر شايد از جهتي شباهتي با شعر شاعراني مكتب واسوخت مثل وحشي بافقي داشته باشد
اما عمق و وسعت بيشتري يافته است اول اينكه در اين شعر شاعر بدنبال طرح عشق پر سوز و گداز خود با زبان گلايه و اعتراض نيست بلكه در پي ايجاد موقعيتي خاص تر و متفاوت تر مي باشد
در بيت اول قرينه سازي و تقابل همت رواي با نبود تو چنين انگاره اي را در ذهن مخاطب به وجود مي اورد كه انگار "تو" در نقش يك معاونت براي شاعر اهميت دارد و نه يك معشوق
اگر چه اين تقابل شعر را از عاطفه دور مي كند اما بر وسعت نشانه شناسي و برداشت ها مي افزايد
بيت دروغ بود خيالي كه تو در ان بودي / فسرده بودم و اكنون بهار تر شده ام
نيز نشاندهنده طرح پي رنگ و رابطه علت و معلولي است كه شاعر را به گلايه از "تو"وا داشته است كه از نظر نوع زبان و محتوا با انچه كه در نزد قدماست متفاوت است
فقط بنده حقير بيت "گذشت و نيست دگر خشم باد تهران /..را از فرم دروني غزل دور افتاده مي بينم
پيوست واسوختي غزل در اين ببت به صورت حسي و مبتني بر واقعيت وجود ندارد البته ممكن است با نوعي تحليل محتوا بين نبود "تو " و نبود خشم باد تهران ارتباط بر قرار كرد اما آوردن لفظ خاص (تهران ) منطق روشن و خاصي را مي طلبد كه در اين بيت بستر براي چنين معنايي اماده نشده است
در بيت خوشا جهان سكوت و جهان خاموشي /..
گرچه تناسب محتوايي خوبي با تنه غزل دارد سكوت و خاموشي نتيجه همان نبود "تو"است كه شاعر از ان اعلام خوش باشي مي كند اما در اين بيت شاعر در فروكوفتن و كاهش معنايي "خبر" نا موفق است بنده مخاطب كلمه خبر را در قاموس اعلايي و نه انفعالي درك كرد ه ام و شاعر نتوانسته است اين اعلا زدايي و قداست زدايي را در فضاي شعر انجام دهد و كلام وي به سمت نوعي ادعا پيش رفته است
شاعر فقط ادعا كرده است كه خوشست كه از بود و نبود جهان بي خبر است و دليل مزيت و اعتلاي بي خبر بودن حلقه ي مفقو ده ايست كه در شعر موجود است
و من كه اززبان مولانا شنيد ه ام
آمده ام كه ره زنم بر سر گنج شه زنم / امده ام كه زر بر م زر نبرم خبر برم
نمي توانم كاربر د منفي كلمه خبر را از سوي شاعر بپذيرم
بحث هاي زباني نيز در مورد اين شعر مطرح است كه بدليل زيستگاه شاعر قابل توجيه است
و خوشبختانه با گسترش ارتباطات اگر مخاطب اندكي با صدا و ترانه هاي خوانندگان تاجيك مثل شبنم ثريا اشنا باشد فرم زباني اين غزل را كاملا اشنا مي يابد
اميد وارم توانسته باشم آنچه را كه مي خواستم منتقل كنم
رستم عجمی
1393/3/27 در ساعت : 12:24:58
درود جناب گنابادی گرامی
ممنونم از نقدتان بهره بردم
سلامت و شاد باشید.
|