من فکر میکنم که نشستن قبول نیست/
رفتن,بدون حادثه از من قبول نیست/
حتماً در این زمینه که با من موافقید/
تنها دعا و روضه و شیون قبول نیست/
ماندن شبیه دره که یک روز آب .... نه
اینها همه درست,ولیکن قبول نیست/
چشم انتظار محو تماشای جاده ها
اینجور انتظار که اصلا قبول نیست/
اینک اقامه ای ست که باید قیام کرد/
اما بدون سنگ و فلاخن قبول نیست/
اسبی بیاورید که باید سوار شد/
در انتظار صرف نشستن قبول نیست/
اسبی بیاورید که جای درنگ نیست/
وقتی تفنگ هست نیازی به سنگ نیست/
باید برای آمدنش روسفید شد/
سر را به باد داد که شاید شهید شد.
باز نشر
موسی عصمتی
تاریخ ارسال :
1393/12/23 در ساعت : 16:27:13
| تعداد مشاهده این شعر :
672
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.