دلم برات شده زود زود می آیی
گذشت می کنی و هرچه بود می آیی
دلم خوش است که "خورشید خوب "من روزی
طلوع کرده و یک صبح زود می آیی
به شهر سنگیمان آخرش اباصالح
چنان پیمبر قوم ثمود می آیی
نگاه آبی چشمان آسمان با توست
و تو به کوری چشم حسود می آیی
ز سد سخت غریبی عبور خواهی کرد
و در مسیر شهادت چو رود می آیی
مرا میان قنوت نماز وتر خودت
دعا نموده و بعد از سجود می آیی
صبور می شوم آقا صبور می شومت
ولی صبوری من را چه سود ؟ می آیی؟
تاریخ ارسال :
1394/4/9 در ساعت : 12:16:19
| تعداد مشاهده این شعر :
663
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.