سال مقارنات خراب و خرابتر
رنج از تحملش بشود بی ثوابتر
سیمرغ زال زابلی اش را که باز برد
عثمانیان شوند خود افراسیابتر
آنک زمین که قی کند امواج کینه را
البرز از خزر شده پر اضطرابتر
این سالها که سال پر از مرگ و حادثه است
آن دل کشد عذاب که باشد مذابتر
در سالهای زلزله های مهیب قرن
یک عده خواب مانده و یک عده خوابتر
در پاسخ به اینکه چه اندیشه کرده اید
اهل سیاست از همه کس بی جوابتر
افیون پول و کرسی و قدرت به مغزشان
کرده حساب آخرشان بی حسابتر
این بین مردمی که به اعجاز زنده اند
دل خوش به مرگ زودتر و کم عذابتر
هشدار آخرست، اگر گوش و هوش هست
تا چاره باقی است هنوز ای جنابتر
الالکل امه اجل؟ فاذا جاء
یستخرون ساعته امری محالتر
یک عده باقی اند که منقاد حق شوند
احقاق حق کنند به طرزی صوابتر
دریاب وقت را به فرمان شتاب کن
دیر است دیر ای ز همه نکته یابتر