زادروز خجسته ی حضرت دوست ادیب ارجمند و گرامی جناب خوش عمل کاشانی گرامی باد . به همین مناسبت غزل ذیل که حاوی مادّه ی تاریخ زادروز ایشان است تقدیم حضور آن عزیز می گردد .
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
زمستان بود و از سر ما نمی خورد آه از جا جُم
بجوش آمد ولی ناگاه خون تاکها در خُم
قلم در دست تقدیر آنچنان آسان رقم می زد
که در آغوش نوری ناب گردند آسمان ها گُم
به رقص افتاد انگاری فلک از فرط سرمستی
به حوّا مشتلق می داد آدم خوشه ای گندُم
کسی سر در نمی آورد راز بسط حیرت را
که در چشمی نمی دیدند سرگردان تر از مردُم
به دنیا شاعری پا می نهاد انگار می دیدی
نهد پا بر رکاب موج ، طوفان مست در قُلزُم
تجلّی کرد بر خورشید ماه از شوق پنداری
بر آتش پاره بی پروا پناه آورده این هیزُم
طرب با مقدمش گل کرد در طبع من و گفتم
"گلاب ناب قمصر باید افشانند در انجم"=1337
تاریخ ارسال :
1396/10/25 در ساعت : 0:58:28
| تعداد مشاهده این شعر :
420
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.