ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نگین سوّم خاتم شکست ...

شد آنچنان که فلک هرچه را ندیده ببیند
از آن کسی که خدا خواست سربریده ببیند
 
برای قامت ِ سبز ِ صنوبران تناور
قبای زخم بدوزد ... به خون تپیده ببیند
 
شد آنچنان که عطش بر لبان غنچه نشیند
فلک به چهره ی ساقی فرات ِدیده ببیند
 
کنار مهلکه نهری بجوشد و بخروشد
درون خیمه لبانی عطش گَزیده ببیند
 
ز باغ ِ پر ثمر عشق و از درخت  ِولایت
بگو به دست ستم ، شاخه ای که چیده ببیند!
 
گلوی نازک طفلی به تیر عقده گشایی
نبوده سابقه آنکه ، کسی دریده ببیند !
 
مصاف حنجر و خنجر ، نگاه خسته ی مادر
و خواهری که به سویش به سر دویده ، ببیند
 
 
هلا پرنده ی خونین پری که مردم چشمت
در آسمان شهادت به جان پریده ببیند
 
درآن ضیافت خون ای بسا که بنده ی دنیا
شبانه حُر شود و آن چه را شنیده ببیند
 
دوباره  قصه ی مردانی از تبار شهادت
در امتحان بزرگی  به " سر " رسیده ،  ببیند
 
که  َهر که را سفر عشق  ، نینوا برساند ...
سری به نیزه بلند و سری خمیده  ببیند !
 
صعود ِ نور عجیبی است از تنوره ی خولی
مگر که پرده ز خورشید بر کشیده ، ببیند ؟
 
فغان که راهب دیری - به جای خلق مسلمان !-
شکوه معجزه را در سری  بریده ببیند
 
نگین سوّم خاتم شکست و چشم ِجهانی
غروب ، صورت خورشید خون چکیده ببیند
***
گرفته دامن ِ خورشید ِ سربرهنه ، سِرشکم
لهوف خوانده، از این یَم ، نمی چشیده ببیند
 
کنار ِ نوحه و روضه ، سرود یقظه بخوان تا
زمانه  شور و شعوری به هم تنیده ببیند
 
چه جای ماتم و شیون ؟ پگاه ِروشن عشق است
برای هر که طلوعی در این عقیده ببیند
 
چه نکته ها که نگفتیم و شعر از نفس افتاد
به سر دویده قلم تا همین قصیده ببیند
(رضا محمدصالحی)


موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1397/6/26 در ساعت : 10:10:0   |  تعداد مشاهده این شعر :  587


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 9,130 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,540,361
logo-samandehi