تنم را چنگ می ساید پلنگ پیرو زندانی
بیا بیرون بکش از من غزلهای چراغانی
دلم می خواهد عشقت را قلم مویی بگیرم تا ...
بپاشم طرح رنگارنگی از احساس پنهانی
همین امشب فقط یک بار دیگر مهربانی کن
قدم بردار همراهم دراین آغوش بارانی
بهار از توست اما تو... دوباره زود خواهی رفت
هزاران برگ می افتد به پایت .....تو نمی مانی
منم خمخانه ی چشمان ِیاقوت شکر خندت ...
که می جوشد شبانه روز با هرم پریشانی
تمام وسعت من در خجالت یا عطش خیزی...
شتک خواهد زد از جامی که بر لبهام بنشانی
بهارم ارزشت را مثل من هرگز نمی دانند
نمی گویم که قدر خویش را شاید.... نمی دانی ...!
تو را من دوستت دارم اگرچه مثل پاییزی
مرا یکبار دیگر می کشی تا بیت پاپانی
http://sabzevar-sher.persianblog.ir/
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/9/8 در ساعت : 12:17:54
| تعداد مشاهده این شعر :
1044
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.