ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بیا بابا برای دیدنت قدری زمان مانده
همه دار و ندارم رفت، تنها ساربان مانده
عموی مهربانم رفت ، این نامهربان مانده
 
اسارت درد بود اما جسارت بوی خون میداد
که لخته خون چو آویزی به گوش دختران مانده
 
میان خواب از ناقه چنان با سر زمین خوردم
که بعد از آن برای من فقط لکنت زبان مانده
 
مرا میزد و بعد از آن دوباره عمه را میزد
همه پشت و پناه من که با قد کمان مانده
 
چه دستان بزرگی داشت،یک ضربه به رویم زد
تمام صورتم از دست و انگشتر نشان مانده
 
مرا از نی صدایم کرد بابا بین قرآنش
ازین کوتاهی قد است اشک بی امان مانده
 
همه در خانه های خود ، مرا جز خاک بستر نیست
خدا را شکر در اینجا برایم آسمان مانده
 
شنیدم میرسد بابا به گردنبد محتاجم
نبیند گردنم رد کبود از ریسمان مانده
 
نفس در سینه سنگین است،عمرم‌ رو به پایان است
بیا بابا برای دیدنت قدری زمان‌ مانده
 
سلام ای دلبرم ای سر چرا خاکستری گشتی
ببوسم جای زخمی را که از شمر و سنان مانده
 
به دنبال دوا بودم برای زخم لبهایت
از آن روزی که بر لبهات جای خیزران مانده
 
مرا با خود سفر بردی،تن من مانده و عمه
تمام دردها بر روی دوش عمه جان مانده
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1397/7/17 در ساعت : 18:1:33   |  تعداد مشاهده این شعر :  469


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 7,227 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,538,458
logo-samandehi