آه ای خیال پر بگشا تا ببینمش
تا بی حضور شاید و اما ببینمش
خالی ست خاطر ازهمه ی خاطرات تا
این بار بی مخاطره ، تنها ببینمش
باید لباس ناب غزل بر تنش کنم
باور پذیرتر بشود تا ببینمش
نامحرم است لفظ تماشادراین مقام
بایدکه درغیاب تماشاببینمش
من ناگزیر دیدن و او در پی ِ گریز. . .
. . . گاهی است تازه ترکه مباداببینمش
ازمن دویدن است و ازو دورترشدن
ترسم که باز درصف حاشاببینمش
هرگزنخواست اوکه شود چیستان من
من خویش خواستم که معما ببینمش
تاریخ ارسال :
1398/3/19 در ساعت : 3:7:52
| تعداد مشاهده این شعر :
326
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.