ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



منا
این شعر در غروب دلگیر صحرای منا ی خونین سال ‌‌نود وچهارو در چادری که 65 نفر دیگر از حجاج نیز در آن حضور داشتند سروده شد.به خاطر قداست زمان ومکان وحال وهوای آن روز ها هیچ ویرایشی روی آن انجام نگرفته امشب دلم اندازه ی دنیا گرفته ست سوزی دمادم در وجودم پا گرفته ست در سینه ام صد ابر ماتم می خروشد بر شانه هایم کوهی ازغم می خروشد می سوزم واین سوختن پایان ندارد دردی که دارم دردلم ، درمان ندارد لب تشنه ای وامانده در قلب سرابم دایم به دنبال سوالی بی جوابم آیا تلاش وسعی من مقبول افتاد؟ آیا شدم از شر نفس,خویش,آزاد این سنگ ها آیا به شیطان خورد یانه؟ این کارمن از سینه اورا برد یا نه ؟ شیطان در دل جا گرفته مرد آیا یا جای پایش هست در هستیم مانا ؟  آیا منا بر من نگاهی مهربان داشت ؟ در من به جای بغض ونفرت دوستی کاشت؟ آیا به چشمان خدا هم آمدم.من ؟ در جمع با اخلاص ها هم آمدم من؟ بردم به قربان گاه اسماعیل خودرا؟ کشتم در آنجا افتخار ایل خودرا ؟ آیا اگر حاجی بگویندم حلال است ؟ یا نام حاجی تا ابد بر من وبال است ؟ پروردگارا بنده.ای خوار وذلیلم در پیش تو بی هیچ برهان ودلیلم کوه گناهم را مبدل کن به کاهی تنها امیدم از شما باشد نگاهی با دست خالی آمدم پروردگارا ! با بنده ی خود می کنی آیا مدارا ? ارباب مطلق!نوکری بس ناتوانم نگذار محروم از نگاه تو.بمانم با دست خالی گر مرا از خود برانی دیگر چه کار آید مرا این زندگانی دارم امید لطف وبخشش،پس نگاهی برمن نما تاوارهم از روسیاهی شاعر: علی اصغر اقتداری
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1398/5/26 در ساعت : 11:2:8   |  تعداد مشاهده این شعر :  266


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علیرضا حکیم
1398/5/26 در ساعت : 13:55:35
درود بر شما جناب استاد اقتداری
شعری زیبا و سوزناک بود اگر اشعار را با کامپیوتر ویرایش کنید در هم ریختگی اش رفع می شود
با احترام علیرضا حکیم



ممنونم جناب حکیم تمام شعرهایم را از طریق موبایل می فرستم
علی گیاهی
1398/5/26 در ساعت : 17:58:57
درودبرشما وبرشعرزیبایتان ماناباشید



ممنونم علی آقای عزیز
بازدید امروز : 9,552 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,540,783
logo-samandehi