ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بار سفر بسته
k107_photo_۲۰۲۰-۰۱-۲۸_۱۸-۵۸-۳۱.jpg
 
 
بگذار که امشب به رُخت چشم بدوزم
آنقدر نگاهت بکنم تا که بسوزم
ای بارِ سفر بسته اگر خواب نرفتی ...
برخیز و ببین غصّه چه آورد بروزم 
*
آنشب که پریشان وسطِ کوچه دویدی
سیلی زد و یک مرتبه از درد پریدی 
آن لحظه که با چرمیِ شلّاق تو را زد
آنگاه که پیشِ همه دشنام شنیدی
وقتی که به بازویِ تو زد با بُنِ شمشیر
با سوزِ جگر از تهِ دل آه کشیدی
**
وقتی که سه نامرد شکستند پرت را
خوردی به زمین بعد گرفتی کمرت را ...
 
از درد نشستی و من از شرم نشستم
پیچیدی و من یک شبِ صد سال شکستم 
 
 آتش به جگر داشتم و دیده ی جاری  
وقتی که سَرَت خورد به دیوارِ کناری
 
ایکاش میانِ غل و زنجیر نبودم
تو جایِ علی بودی و من جایِ تو بودم
 
آنشب به سَرم زد بزنم زیرِ همه چیز
اِعراض کنم از سرِ قولم به نبی نیز 
 
امّا چه کنم  فاطمه .. ای یاسِ کبودم ... 
آلوده به پیمان شکنی نیست وجودم
 
ای چلچله ی سوخته بینِ در و دیوار 
از پیشِ علی کوچ نکن .. دست نگهدار ...
 
تعجیل نکن .. زینب مان تاب ندارد
در بسترِ مرگی و حسن خواب ندارد
 
هی میپرد از خواب ز کابوسِ شبانه
ابلق شده موهای سرش دانه به دانه
*
رنگ از رخِ دُردانه ی مان پاک پریده ست
در خویش فرو رفته و از خلق بریده ست
جویا ز طبیبان شده ام لکنتِ او را ...
گفتند که این نیز از آثارِ کشیده ست
**
خوراکِ حسینت که شده گریه ی خالی  
در نیّت روزه ست سه ماهِ متوالی 
 
من هستم و تنهایی و طفلانِ عزادار
تعجیل نکن یاسِ نبی .. دست نگهدار ...
 
تنها چه کنم با غمِ دوریت چه سازم
حالی که دل افسرده ترین مردِ حجازم
 
آسودنت انگار .. قراری ازلی بود  
پرپر شدنِ فاطمه هم سهمِ علی بود
 
 
 
#مهران_ساغری
#فاطمیه_۹۸
 
۹۸/۱1/0۸
کلمات کلیدی این مطلب :  فاطمه ، علی ، حسن ، حسین ، زینب ، مهران ساغری ،


   تاریخ ارسال  :   1398/11/8 در ساعت : 19:59:49   |  تعداد مشاهده این شعر :  152


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکرم بهرامچی
1398/11/10 در ساعت : 16:0:57
سلام آقای ساغری گرامی
خیلی عالی بود احسنت
مهران ساغری
1398/11/24 در ساعت : 10:13:8
سلام علیکم .. ممنون از لطفتون
بازدید امروز : 4,395 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,535,626
logo-samandehi