ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اشاره روزگار
شب بی ستاره بود
زشت و سیاه و سرد
در جان کوچه ها نفسی پر نمی کشید
دیو سیاه مرگ
دیوانه و حریص
آماده ی گرفتن جان از نسیم بود
ترس و هراس و وحشت از او بینظیر بود
 
شاید غبار بود
در یک بهار بود
هر کس شبیه من
دل خسته در گذاره ی یک سال پر تنش
در سر هوای عید و امیدی دوباره داشت
حال و هوای جوشش یک بزم تازه داشت
 
اما هراس و دلهره جان را بریده بود 
نوروزمان نشسته به در خیره مانده بود
 
هر کس که می رسید
رنگش پریده بود
بر چهره اش نقاب جدایی کشیده بود
دستی دگر به دست کسی رغبتی نداشت
رویی برای بوس و کناری دگر نبود
 
شاید بهانه بود
یا یک اشاره بود
تا آن که حس بودن خوبان کنار ما
یا لذت شلوغیِ یک شهر آشنا
 
یا ازدحام ما به چمن زار و بوستان
هر سیزده نشستنِ در جمع دوستان
 
در امتداد مبهم تکرار نشکند
 
حالا که حصر خانگی ما قفس قفس
آه فراق دیدن یاران نفس نفس
 
دست دعای ما و بلندای آسمان
ای بیکران مهر
ای سرزمین عشق
 
قدری بخند و بر قد خود استوار باش
بر روی مردمان خودت نو بهار باش

"اشاره روزگار" از دفتر اشعار نو "به رنگ دل"

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1399/1/12 در ساعت : 16:10:31   |  تعداد مشاهده این شعر :  112


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 7,645 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,538,876
logo-samandehi