مستم نخورده جرعه ای از استکان تو
ازنوع دیگراست یقیناً جهان تو
چون آن «زن شبانه ی موعود» آمدی
تا شعر من سروده شود از زبان تو
با واژه ها رفیقم از آن روکه دیده ام
در لا به لای شعرم ازآن ها نشان تو
با آن که شرح ناز تو جاری ست بازهم
از من شنیدنی ست فقط داستان تو
گل های روسری تو از باغ قمصرند
از دشت لاله رنگ گرفته لبان تو
صف بسته اند یاسمن وارغوان مگر
بوسه زنند برتن چون ارغوان تو
آری درست می شنوی! عاشق تواند د
ریا وکوه و جنگل مازندران تو
دارم غزل غزل به تو نزدیک می شوم
شاید به بزم بوسه شوم میهمان تو
ممنون