قطره اشک روان کز پی شیدایی کیست؟
آه و حسرت به کمند رخ زیبایی کیست؟
قمری آن طوق سر زلف که آن حلقه گرفت
سرفراز سرو بود بر قد و بالایی کیست
همچو مجنون به گِل پای غزالان مانده
صوت بلبل به غزلخوانی و شبدایی کیست؟
جلوه ی خور اگر ابر قدر بر گیرد
صفحه ی دشت و دمن پرده رسوایی کیست
دل که از هجر تو آرام نگیرد هرگز
دست دامان تو و غائله فرسایی کیست
آسمان چشمه ی جوشان تو جا می گیرد
دل عاشق پی تاراج شکیبایی کیست
پرده از چهره فکن تا که دگر جلوه کنی
نقش در آیینه از شوق دلآرایی کیست
نگه ات دام بود این دل من طعمه ی آن
یا رب آن مُشک خُتن ز آهوی صحرایی کیست
همه شب اشک چکد از گذر مژگانم
چشم بر راه دلم بهر تماشایی کیست
پرده از رخ بفکن جلوه نما روی مهت
تا بدانند خلایق سر سودایی کیست
«خوشنوا» جور زمان نیک و بدش می گذرد
نظر دیده به دنبال صف آرایی کیست