بسم الله الرحمن الرحیم
مکتب شعر امامیه
آسمان واکرده در خود انعکاس گوهرش
تا شود هردم ملک در آسمان خنیاگرش
بزمها در هست هستی گشته بر پا هرزمان
حور رقصان در مدار نور سبز مجمرش
در نماد از ذره ی تا بینهایت حجم را:
وحدت و کثرت نمودی از اقلّ و اکثرش
تا تولد یابد از هرپیله یک پروانهای
صدقلم جوهرفشان در تاروپود پیکرش!
پیچک خلقت به هستی وامدار عطر "هو"ست
گرکه در جنگل گرفته تاج گل را برسرش
شوخچشمی با من شاعر چرا؟ ای رشکِ ماه!
جای مهر آذر چرایی؟ در نبود دلبرش!
مست مستم از شهود جاریاش در جام سرخ
گو به خورشید از چه منّت مینهد با اخگرش!
ذوق خطّ جور شاید با حریفان گل کند!
ساقی ما اسم اعظم خوانده بر هرساغرش
نبض صدها کهکشان از سینه در دل جاری است
عشق اکبر را نشانده در ضمیر اصغرش!
گرچه جز عقل بسیط از هردرنگی خارجم
از عیار عقل بیرون عشق عالیجوهرش!
از" احد" واحد شده نص "امامیه" که عقل
برتر از هر دین و مسلک میشمارد مهترش
عشق حق دارم به دل از بدو خلقت تاکنون
با علی در بیعتی دیرین به دین تا آخرش!
"مکتب شعر امامیه" مرا آیینه است
در شهودش منعکس هم بحث و نقد داورش
قالب شعر" سعا" را میشناسند از شهود
عقل و حس و هم تخیل با عیار دفترش
با غزلهای گرانوزنی که دارد مانده است
مثل پرواز نسیمی در غبار پیکرش!
هرچه با خود داشت از شور جوانی تا غرور
خرج شد وقت دفاع از آسمان کشورش –
حالیا در انزوا تا کی دهد دنیای دون
با نهاد کینهورزان چون گزاره کیفرش!
مکتب شعر امامیه
مکتب شعر دینی در ایران
سیدعلیاصغر موسوی
قم - اسفند ماه1403
١٠ رمضان ١۴۴۶