ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خزانخوابی

                      خزانخوابی


رهایی نیست از غم، تا ابد، یک دم دل ما را
سرشتند از ازل انگار با ماتم گل ما را

به خاکی خونْ‌­جگر گردید بارانِ بلا نازل
زدند آن‌­گاه از این دو خشت‌­خشتِ منزل ما را

نسیم، ای دل، زند نقشی بر آب و، می­‌­نمایاند
به ما، الحق به زیبایی، امیدِ باطل ما را

سراسر شوره‌­زار است این، بر آن دیگر مبار ای ابر
به یاد ما میاور گریه‌­ی بی‌­حاصل ما را

مزارِ موج­‌های مرده شد، رودی که ما بودیم 
کسی دیگر نمی‌گیرد سراغِ ساحل ما را 

تو ای طوفان، مکن طغیان؛ بخواب آرام و خاطرجمع 
بسازد نرمْ‌­بادی کارِ شمعِ محفل ما را

که زد بر سینه‌­ی ما تیرِ زهرآگین؟؛ چه می‌­پرسی
خود ای غم خوب می‌­دانی نشانِ قاتل ما را!

نباشد هدیه‌­ای در شأنِ شمشیرت، ولی ای عشق
قبول از ما بفرما این سرِ ناقابل ما را

چنین در خونِ خود تا چند غلتیدن؟؛ بکش تیغی
خلاص از زجر و زحمت کن دلِ چون بسمل ما را

گذر از کوچه‌­های عشقبازی می‌­کنم هروقت
کند بازیچه‌­، طفلی، عقلِ گِردِ زایل ما را!

تو عمقِ عشق را گفتم مگر ای مرگ بشْکافی
معمّایی شدی؛ کردی دوچندان مشکل ما را!

پُر از آیینه‌­های آرزو شد؛ وقتِ کوچیدن
-ببندد کاش اجل آرام، ای دل، محمل ما را!

غروب از غصّه‌­ی ما قصّه می‌­گوید، ولی ناقص
بیا و بشنو از شب داستانِ کامل ما را


ندیدیمت بهارا! آن‌­چنان که باید و شاید
خزانخوابی ربود این چشم­‌های غافل ما را
 
 
کلمات کلیدی این مطلب :  خزان ، عشق ، اجل ، مرگ ، غروب ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1400/3/3 در ساعت : 20:0:2   |  تعداد مشاهده این شعر :  867


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1400/3/3 در ساعت : 21:11:11
خصوصی
با سلام و عرض ارادت
استاد جان.در مصراع دوم بیت زیر :
گذر از کوچه‌­های عشقبازی می‌­کنم هروقت
کند بازیچه‌­ی خود، طفلی، عقلِ زایل ما را!
به نظرم رسید بفرمایید:
کند بازیچه طفلی عقل گرد زایل مارا!
عقل گرد که معرف حضورتان هست!! با توجه به توپ بازی کودکان در کوی و برزن گمانم این وجه مناسب باشد.ضمنا حرف ع از عقلی هم ملفوظ تر است....الامر الیکم والسلام علیکم.
خلیل ذکاوت
1400/3/3 در ساعت : 22:26:4
سلام استاد
از راهنمایی بجا و نظر صائب و نافذتان ممنونم
علی نظری سرمازه
1400/3/3 در ساعت : 21:24:59
درود بر شاعر گرامی
شاعر حس و حال عالی
و لحظه های متعالی
که زد بر سینه ما تیر زهر آگین؟چه می پرسی!
خود ای غم خوب می دانی نشان قاتل ما را
رضا محمدصالحی
1400/3/3 در ساعت : 21:30:24
بسازد نرمْ‌­بادی کارِ شمعِ محفل ما را

درود استاد
حنظله ربانی
1400/3/4 در ساعت : 5:51:19
به به
درود بر شما
جابر ترمک
1400/3/4 در ساعت : 10:54:48
درود استاد معظم عالیست
علی گیاهی
1400/9/21 در ساعت : 20:45:44
درود برشما و شعرزیبایتان
بازدید امروز : 38,301 | بازدید دیروز : 16,797 | بازدید کل : 152,487,097
logo-samandehi