ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نقطه ی آغاز
۱

در حنجره ی سکوت او آواز است

در بال و پر شکسته اش پرواز است

خیره شدنش به آسمان یعنی که

پایان پرنده نقطه ی آغاز است!

2

در قلب زلال او نفاق افتاده است

در پیچ عبورش اتفاق افتاده است

رودی که به جستجوی دریا می رفت

در چنگ سیاه باتلاق افتاده است!

۴

دلتنگی او چقدر تلخ و ژرف است

آشفته تر از شبی که باد و برف است

بدجور دلش گرفته مادر اما

روی لب او سکوت تنها حرف است!

۵

لبریز غم زمانه با رنج درنگ

سرگشته و چشم بسته با یک دل تنگ

هر چشمه که راه سفرش را گم کرد

هرجا که گذاشت پا سرش خورد به سنگ!

۶

بیچاره دل زلالش آزرد به سنگ

جای گل و باغ و برکه ره برد به سنگ

هر چشمه که راه سفرش را گم کرد

هر جا که گذاشت پا سرش خورد به سنگ!

۷

لبریز عطش پر از تب طغیان است

اندوه زمانه بر سرش ویران است

خشکیده لبان کرخه و کارونش

برخاک سیه نشسته خوزستان است!

۷

بر دیده ی دلشکستگان، خواب کجاست؟

آرامش ِ زیر ِ نور ِمهتاب، کجاست؟

برخاست طنین ِتشنگی از کارون

خشکیده لب ِ من از عطش، آب کجاست؟

#رحیمی_رامهرمزی

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1400/4/24 در ساعت : 8:55:7   |  تعداد مشاهده این شعر :  357


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 31,953 | بازدید دیروز : 16,797 | بازدید کل : 152,480,749
logo-samandehi